دومین کنگره ملی علوم انسانی
(پنل علوم انسانی، کارکردها و دستاوردها)
پنج شنبه 15 دیماه 90
دانشگاه شهید بهشتی
خلاصه بحث ارائه شدۀ مقصود فراستخواه
قسمت اول
بیان مسأله
برنامه ریزی آموزش عالی در ایران به دلیل ساختار مدیریتی نظام آموزش عالی وفقدان شایسته گرایی وحرفه گری در آن، مناقشه آمیز(پروبلماتیک) شده است ؛ خصوصا برای علوم اجتماعی. این سبب شده است که علوم اجتماعی در جامعه کنونی ایران وضعیت بحث انگیزی پیدا بکند. اگر شما رویکرد کارکردگرایانه به علم داشته باشد( که به گمان بنده؛ سطحی ترین نگاه به علم است) با این بحث مواجه هستید که علوم اجتماعی در ایران ناکارکرد وناکارامد شده اند ، چون شیر بی یال ودم واشکم شده اند.به طریق اولی اگر از نگاه کارکرگرایانه عبور بکنید و علم را به مثابۀ زندگی ببینید ، در اینصورت هم بحث این است که علوم اجتماعی در ایران از هستی وحیات ساقط شده است. یک علت این مسأله ها ، وضعیت نامطلوب نظام برنامه ریزی آموزش عالی علوم اجتماعی در ایران است.
در این بحث به پنج مورد از مناقشات برنامه ریزی آموزش عالی علوم اجتماعی در ایران اشاره می شود:
1.مناقشۀ الگوی سیاست گذاری
الگوی سیاستگذاری برای علوم اجتماعی بیش از اندازه سیاسی و یکجانبه گرایانه وهژمونیک وتحت تأثیر ایدئولوژی رسمی شده است. این نوع الگوی سیاستگذاری آن هم برای علم ودانشمندان و دانشگاهیان و متفکران ونهادهای خلق اندیشه ودانش ، حقیقتا الگوی نامطلوبی است.
در مباحث «علم خط مشی»[i] از انواع الگوهای سیاستگذاری بحث می شود ولی مطلوبترین الگویی که محل توجه محققان قرار گرفته است، الگوی «جستجوی رضایتبخش» از طریق شبکه اجتماعی وبا مشارکت همه ذی نفعان است. (هاولت و رامش، ترجمه منوریان و ابراهیم گلشنی، 1380 )[ii]. خط مشی های نظام علمی وسیاستهای مربوط به دانشگاه وعلوم واز جمله در بحث ما علوم اجتماعی وقتی از مشروعیت وکارامدی واثربخشی لازم برخوردار خواهد شد که با مشارکت واقعی ونهادمند وحداکثری خود اصحاب علوم اجتماعی تنظیم واجرا وارزشیابی بشود. چرخة خطمشی[1] را با 5 حلقه، توصیف کرده اند: 1. دستورگذاری[2] 2. تنظیم خطمشی[3] یا «تصمیمسازی» 3. تصمیمگیری 4. اجرای خطمشی[4] 5. ارزشیابی (بوسو،1999)[iii]
درباره خط مشی های عمومی در جامعه ایران که علوم اجتماعی از آنها مستقیم یا غیر مستقیم تحت تأثیر قرار می گیرد این پرسش هست که در یکایک حلقه های پنجگانه تا چه اندازه اصحاب علوم اجتماعی در آن واقعا مشارکت داده می شوند؟ آیا آنها چقدر در دستور گذاری و تنظیم خط مشی ها وتصمیم گیری ها وارزیابی عملکرد سیاستها نقش مؤثر دارند؟ تصمیم های مربوط به محدود کردن علوم اجتماعی از ایدئولوژی گروه های نفوذی نشأت می گیرد که نوعا علوم انسانی واجتماعی مدرن را یک تهدید به حساب می آورند و سیاستهایی تحت عنوان بومی سازی واسلامی سازی را برای این علوم با صرف بودجه های کلان دولتی وضع واجرا می کنند. به نظر می رسد یک مناقشه در موضوع بحث که تا کنون به صورت رضایتبخشی رفع ورجوع نشده است ، همین باشد.
2.مناقشه الگوی برنامه ریزی
به طور کلی میتوان برنامهریزی را در سه الگوی زیر دستهبندی کرد: 1. برنامهریزی اجباری، 2. برنامهریزی ارشادی، 3. برنامهریزی اطلاعرسانی. هرچه از الگوی اول به سمت الگوی سوم حرکت می کنیم روح برنامه ریزی از حالت قیمومت به مشارکت تغییر پیدا می کند.
از یکی دو دهه آخر قرن بیستم، هم در عرصه متون ومنابع علمی و نظریات و هم در عرصه الگوهای به کار گرفته شده در تجربه ی کشورها، تحوّلی مفهومی و ساختاری در برنامهریزی به وجود آمده و در واقع ابر انگارههای (پارادایمهای) برنامهریزی دچار دگرگونی شده است. در پارادایمهای جدید، لزوم برنامهریزی از الگوی متمرکز به غیرمتمرکز و تعاملی و مشارکتی، از هدفگزینیهای ایستا به جهتگیریهای پویا، ازسیستمهای بسته به باز انتقال یافته است. (فراستخواه،1388)[iv] .
وانگهی حرفه دانشگاهی ، نوعی کسب وکار انتقادی است، وسرشت دانشگاه مستلزم الگوهای تعاملی و مشارکتی برنامه ریزی است و همهی تحّولات مفهومی برنامهریزی که به آن اشاره کردیم دردانشگاه وآموزش عالی، بهصورت عمیقتری خود را نشان میداد وروشهای بورکراتیک دولتی نمی تواند الگوی مناسبی برای برنامه ریزی برای علوم اجتماعی باشد.
چافی، مدلهای برنامه ریزی استراتژی را به سه نوع دستهبندی میکند که عبارتند از: 1. خطی 2. انطباقی 3. تعبیری [v](Chaffee, 1985). اما نگاه رسمی در جامعه ما به برنامه ریزی آموزش عالی برای علوم اجتماعی نگاهی خطی (از دولت به دانشگاه واز ستاد به صف!) است وکمتر نگاه انطباقی وبندرت نگاه تعبیری به آن دیده می شود. برای برنامه ریزی علوم اجتماعی در درجه اول باید نگرشها ودیدگاه ها ونظر حرفه ای ها ومتخصصین وتعابیر وتفاسیر اصحاب علوم اجتماعی در مدنظر قرار بگیرد که چنین نیست . این مسأله به میان آمده است که برنامه های مختلف آموزش عالی بیشتر حالت بخشنامه دولتی دارد واز بالا به پایین واز تشکیلاتهای دیوانسالار صادر می شود وقرار داد وبرساختۀ خود اصحاب علوم اجتماعی نیست وانجمنهای علمی وتخصصی آنها ودانشگاهیان در آن مشارکت مؤثری ندارند. این دومین مناقشه ای است که درباب برنامه ریزی علوم اجتماعی در ایران حل نشده مانده است.
ادامه دارد.............................................
[i] Policy science
- [ii] هاولت، مایکل و ام رامِش (1380) مطالعة خطمشی عمومی. عباس منوریان و ابراهیم گلشنی. سازمان مدیریت و برنامهریزی کشور. مرکز آموزش مدیریت دولتی.
- [iii] Bosso Christopher J. (1999) The Practice and study of Policy Formation. Northeastern University, Boston. Massachusetts.
[iv] علم وآموزش عالی در ایران ؛ آنچه باید باشد ونیست(این کتاب با وجود تحویل ناشر به وزارت ارشاد وپس از گذشت دو سال هنوز موفق به اخذ مجوز نشده است)
- [v] Chaffee, Ellen Earle. 1985. Three Models of strategy.Academy of Management Review.Vol.10, No. 1. 89 - 98.