قسمت نهم
بحث و نتیجه گیری
ساده سازانه است که بخواهیم رفتار ایرانی را تنهابا عوامل بیرونی یا درونی توضیح بدهیم (الگوی اِسناد بیرونی یا درونی). مدل تحلیل تاریخی-نهادی ،نسبت به سایر الگوهای موجود در پیشینۀ بحث، از ظرفیت های توضیحی بیشتری برای تحلیل رفتار ایرانی برخوردار است.
نویسنده در مطالعۀ خود،به رهیافت تازه ای مراجعه کردکه شاید بتوان با استناد به آن، نیمرخ رفتار ایرانی را بهتر بررسی کرد . این رهیافت، نونهادگرایی است. روایت موسَّع و صورتبندیِ مجدد و اصلاح شده ای از نونهادگرایی، در پرتو نظریات متأخر ِسیستمها می تواند ما را در جهت مدلی مطلوب پیش ببرد. مدل پیشنهادی چهار سطحی در مقاله از این طریق به دست آمده است.
در این مدل ، نهادها وساختارها بر اساس تفکر سیستمی، نه در خلأ بلکه در محیط و موقعیت خاص ونیز متأثر از وقایع ورویدادها دیده می شوند. این سیستم نهادی ، آغشته به محیط و زمینه[1] است و فرایندهای آن به نحوی از انحا در نسبت با رخدادها جریان مییابد (ایکاف، 1375). از سوی دیگر ساختار ها وسیستم ها به نوبه خود و برمبنای رهیافتهای متأخر جامعه شناسی، پابه پای عاملان انسانی مورد بررسی قرار می گیرند.
ساختارگرایی[2] پایه ای نظری بود که در مقابل فلسفههای اراده گرایانه و اصالت فاعلشناسا(سوژههای فردیِ معنابخش) به اهمیت ساختارهایی فراسوی کنشگران تأکید کردند. براساس فلسفۀ ساختارگرایی که کلودلوی استراوس[3] نمایندۀ برجسته مردمشناسی آن بود، امور ساختاری بر امور ارادی سیطره دارد. به عبارت دیگر امور تاریخی ـ تکوینی بر معانی و مفاهیم و رفتارهاوغایات انسانی غلبه دارند (احمدی، 1380، رشیدیان، 1381).
اما بعدها نظریاتی توسعه یافت که در آنها هم ساختارگرایی و هم رویکرد سیستمی با مفهومِ کنش و عاملیت انسانی تلفیق شد. برای مثال چامسکی بر عامل کنش و پیاژه بر عامل شناخت و یادگیری تأکید کردند (نیومامر، 1378). الیس (1992) در بررسی انتقادی پارسونز، سیستم را شبکهای از تعاملات نقشها دانست.
بورک (47 و 2005) از مفهوم نقش نیز فراتر رفت و به عملکردهای نوپدید عاملان توجه کرد و دوگانۀ نقش/ عملکرد را مورد بررسی قرار داد. نقش، رفتاری است که براساس الگوها و هنجارهای مستقر و پیشین از عاملان اجتماعی انتظار میرود اما عملکردهای نوپدید از روحیه کنشگریِ عاملان سرمیزند و با خود، الگوهای تازهای را به میان میآورد.
از این رهگذر بود که رهیافتِ تلفیقی «عاملیت و ساختار» در جامعهشناسی و به صورت تئوریهای مختلف ارائه شد؛ از جمله، بنابر نظریه «ساختار شدنِ»[4] گیدنز، نظمها و ساختارها، مجموعهای از عملکردهای نوپدید و تکرار شونده هستند(بریانت و جری، 1991). همچنین در نظریۀ «تکوین شکل» مارگارت آرچر، عاملان در تغییرات و تکوینات جدید مؤثرند و در نظریۀ کنشِ «بوردیو» نیز فاعلانِ انسانی هر چند مسبوق به زمینهها هستند ولی متقابلاً در تحول آنها نیز تأثیر میگذارند (ریتزر، 1379، 623-596).
آلن تورن در کتاب «بازگشت بازیگر» توضیح میدهد که عوامل ساختاری ، زمینهای و تاریخی (در بحث ما سطوح 1 و3 و4) هر چند قلمرو انتخاب عاملانِ فردی و گروهی(سطح 2) را پیچیده میسازند ولی آنها را حذف نمیکنند. ساختارها و زمینهها همانطور که محدود کننده اند[5] می توان از آنها به عنوان توانمندساز[6] هم استفاده کرد(بورک، 140-136 و 2005).
کنشگران فردی و گروهی با طرحهای بازی[7] و سناریوهای خود، میان موقعیتهای خاص[8] با پروژههای خاص[9] پل میزنند(ردی ،2003) .
ادامه دارد
[1]. Invironment – full and contextual
[2]. Structuralism
[3]. C.L. Strauss
[4]. Structuration
[5]. Constraining
[6]. Empowering
[7]. Scripts
[8]. Particular situations
[9]. Particular projects