مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

آیا ایرانیان، سکولار می شوند؟ آینده دین ورزی چگونه است؟

گفتگوی متین غفاریان با مقصود فراستخواه

اسفند90

 

منتشر شده در مهرنامه

 شماره 20 (اسفند 90)

صص242-243

 

آیا ایرانیان سکولارتر خواهند شد؟

عرفی شدن(سکولارشدن) فرایند جهانگیر در حال رشد و زیر پوست اکثر جوامع است. عواملی مانند افزایش سواد، تحصیلات، درآمد و بهبود نسبی سلامتِ قشرهایی از مردم و  نیز پیشرفت تخصصی شدن، تفکیک اجتماعی و روالهای جدید و امروزی زندگی، به چیزی می انجامد که «اینگلهارت» از آن به عنوان «احساس امنیت وجودی» در بخشی از گروه های اجتماعی بحث کرده است.

 به نظر ایشان، این امر به «حسّ خودبنیادی بشری»ِ مردمان کمک می کند و به سکولار شدن منجر می شود .جامعۀ ما نیز از این روند عالمگیر  مستثنا نیست.

 

علایم این سکولار شدن چیست؟

علایمش این است که گروه های درخور توجهی از مردم برای بسیاری از مسائل خودشان به منابع ومراجعی غیر از دین رجوع می کنند. آنها دین را لزوما نفی نمی کنند ولی اولا فکر می کنند دین، جوابگوی بخشی از مسائل زندگی است و در بقیه مسائل ، چشم به نهادها ، ارزشها و مبانی بشری و این جهانی می دوزند وثانیاً از دین هم،  اغلب برداشتهای انسانی وامروزی به عمل می آورند.

از مذهبی ترین آدمها نیز می شنویم که می گویند برداشت ها از دین مختلف است، استنباط من چنین است وچنان است.

فرض کنید که حلقۀ فیلمی از زندگی روزمرۀ کنونی حتی در میان خانواده های مذهبی امروزی(مانند طرز لباس پوشیدن آنها،حضورخانمهایشان در جامعه و ارتباطات وسبک زندگی آنها را) برای یکی دو نسل پیش به نمایش می گذاشتیم، مطمئنا  فریاد وامذهبای آنها بلند می شد و باور نمی کردند که آنچه می بینند مربوط به فرزندان ونوه های آنهاست. تغییرات، چون تدریجی است ابعاد آن را  کمتر احساس می کنیم.

 امروزه دیندارترین قشرهای جامعه نیز برای پاسخ خیلی چیزها به عقل مستقل بشری و به علم  مراجعه می کنند، با کسی دعوایشان می شود راه حلش را از کارشناس حقوق می خواهند، برای مشکلات رفتاری وخانوادگی دنبال روان شناس می روند، راه حل آسیب های اجتماعی را از جامعه شناس می پرسند، برای مسائل اقتصادی شان با اقتصاد دان صحبت می کنند. اوقات فراغت خود را با انواع سرگرمی هایی پر می کنند که مذهبی نیست؛ کتابها، فیلمها وموسیقی هایی که  مضامینی اینجهانی وعرفی دارند. هنر دنیوی فضای زندگی شان را پرکرده است.  حتی به زیارت هم که می روند خالی از اهداف تفریحی ودنیوی  نیست، مثلا در  مشهد اگر به حرم می روند چندین برابر آن را  با  مکانهای خرید و رستورانها و انواع سرگرمی ها وگردشها محشورند. این فقط به زوجهایی که برای ماه عسل می روند اختصاص ندارد ، اغلب مسافران چنین اند. در حرم نیز ،بیشتر به فکر  تعقیب حاجات دنیوی هستند.

 روز به روز خیلی  چیزها  کالایی می شوند و جنبۀ مصرفی به خود می گیرند. دین نیز به تعبیر «بوردیو» نوعی کالای رستگاری شده است. دختر وپسرخانواده های مذهبی به طرز گسترده ای، سبک زندگی جدید دنیوی وامروزی دارند، نحوۀ لباس پوشیدن آنها، پاساژگردی آنها ، مارکها و برندهایی که دنبالش هستند نوعا کمتر تحت تأثیر دین است وبیشتر تحت نفوذ فرهنگ جهانی سکولار است.

حتی مراسم مذهبی مثلا در ماه محرم  اغلب چنین نیست که یکسره  مذهبی باشد،با انواع عناصر سکولار درآمیخته است وچند تکه شده است. در آن، چه بسا بیش از دین ، این هویت محله ای یا قومیت است که ابراز می شود. بخش بزرگی از جوانهای شرکت کننده در این مراسم، به آن همچون نوعی اوقات فراغت یا تظاهرات سبک زندگی ومانند آن هم می نگرند.

 میهمانی ها حتی در ماه رمضان، محتوای دنیوی و مصرفی وکالایی به معنای امروزی کلمه دارد. تزیینات، ارتباطات، پذیرایی ها و صحبتها نوعاً تِم عرفی دارند. عنایت فرمایید هرچه تا کنون عرض کردم درباب مذهبی ها بود. پس به طریق اولی، حساب شهروندان وخانواده هایی را نیز بکنید  که به معنای خاص، اصلا مذهبی نیستند.

آیا می توان از اینها نتیجه گرفت که ایرانیان سکولارتر خواهند شد؟

 بله. البته روندهای جامعه  لزوما به صورت خطی پیش نمی روند اما آنچه عرض کردم چنان هم نیستند که به این سادگی متوقف بشوند یا حتی فروکش بکنند.

بینید حداقل دو  نوع سمت وسوی سکولار در میان گروه هایی از جامعه ما در حال شیوع است. اولی بسیار عمیق وریشه دار است ودومی نیز هرچند غیر رسمی ولی پرنفوذ است وتصور می کنم هردو در سالهای آتی نیز با ایرانیان خواهند بود .

نوع اول همان فرایند عرفی شدن(سکولاریته) است که در پاسخ به سؤالات قبلی توضیح دادم و زیر پوست جامعه ما در حال گسترش است. به نظرم این فرایند ریشه دار تر از آن است که به این زودی تمام بشود، هنوز «هل من مزید» می گوید و به احتمال زیاد، گرایش غالب آتی جامعه ما نیز خواهد بود و حتی بر نحوه دین ورزی بسیاری از مردمان هم سایه خواهد انداخت.

اما نوع دوم، «سکولاریسم آهستۀ خاموشی» است که در مواجهه با دینی شدن دولت و برنامه های تصنّعیِ اسلامی سازی او، در میان بخش هایی از جامعه خود را نشان می دهد.

توجه دارید که «سکولاریسم» غیر از «سکولاریته» است که اندکی پیش به آن اشاره کردم. سکولاریته فرایندی طبیعی ودرونزاست اما سکولاریسم یک ایدئولوژی اجتماعی در برابر ایدئولوژی رسمی اسلامیسم است. نوعی واکنش در برابر هژمونی است. وجود دولت فقهی در این جامعه  طی سه دهۀ گذشته بویژه با عملکرد حداکثری و «سخت کیشی» هایش، دلزدگی هایی پدید آورده است و یکی از آثارش، واکنشهای سکولاریستی مخصوصا در گروه هایی از ایرانیان است.

روحیات مردم ایران حقیقتا درخور تأمل است. قبل از انقلاب، دولت غیر مذهبی حاکم بود که با اتکای به  درآمدهای نفتی، برنامه های نوسازی و عمران وتوسعۀ شهری خود را پیش می برد. این برنامه ها با نوعی  غرب گرایی همراه بود و آغشته به اقتدارگرایی سیاسی هم بود. در چنین شرایطی ،  بسیاری از قشرها  برای مخالفت با شاه، زیر علم دین «سیاسی شده» رفتند. در این بحبوحه ،  نوعی برداشت یوتوپیک آرمانی وایدئولوژیک از دین رواج یافت. چیزی که شبیه آن را اکنون در منطقۀ عربی می بینیم وگویا دیر یا زود آن بیچاره ها نیز هزینه هایش را باید بپردازند.

اما امروز که فضای ایران مملوّ از تبلیغات رسمی مذهبی و پر از برنامه های شیعی سازی دولتی با بودجه های هنگفت عمومی است، در عکس العمل به آن شاهد مقاومتی خاموش از نوع سکولاریستی هستیم. علایم این را در نجواها وگفتمانهای مردمان، رفتارهای فرهنگی آنها، صحبتهایشان در تاکسی، در میهمانی های شان، در سبک های زندگی ، نوع لباس پوشیدن، پیامهای کوتاه، مَتَلکها، فیس بوکها، در فضاهای غیر رسمی  ومانند آن می بینیم.

این تب وتاب سکولار، ممکن است با کوچکترین فرصت، تظاهرات اجتماعی وفرهنگی وحتی سیاسی شدیدی نیز پیدا بکند. شاید برای همین است که شاهد  شیوه های کنترل حداکثری در معمولی ترین مناسبتهای جامعه کنونی مان هستیم. جامعه را دچار وضعیتی ساختیم که نمی تواند روند طبیعی آرام داشته باشد وهمه چیز باید از بالا مدیریت  ومهندسی بشود. در هرحال به نظر می رسد  این «سکولاریسم» که از نوع واکنشی ومقاومتی است، حالا حالاها  دست از  ایران برنخواهد داشت ورشد خواهد کرد. چون به قدر کافی برایش علل واسباب وجود دارد. مگر اینکه شرایط عوض بشود وعقلانیتی در امرحکومت داری به میان بیاید که با شواهد موجود بعید می نماید.

سرنوشت اشکال فعلی و مسلط دینداری در جامعه ایران چه خواهد شد و آیا ما با اشکال تازه‌ای از دینداری روبرو خواهیم شد؟

هرچند شما در ظاهر  این جامعه ودر میان بخش هایی از آن ، همچنان شاهد رفتارها واعمال و ظواهر رسمی دینی هستید، اما در پس پشت این ظواهر بویژه در میان بخش هایی دیگر از جامعه(مانند طبقات متوسط شهری و....) تحولات عمیق ودامنگستری در  دین ورزی جریان دارد. معاملات  نوپدید با امر دین، به طرق مختلف،  خود را نشان می دهد. اینجانب ده ها تحقیق علمی را شخصا  ملاحظه کرده ام که یافته های آنها از این امر حکایت دارند.

سال گذشته فراتحلیلی بر روی نزدیک به 60 تحقیق انجام دادم. همچنین، طی سالهای گذشته چندین پایان نامه را در این موضوع راهنمایی کردم . همۀ اینها  حداقل برای بنده گویای آن بودند که  روندهای نیرومندی از تحول در کمّ وکیف دین ورزی در این جامعه ودر میان برخی  گروه های اجتماعی  آغاز شده است ودر آینده نیز به احتمال قوی این روند ها گسترش پیدا خواهد کرد. در اینجا تنها به شمه از آنها اشاره می کنم.

 هرچه سن جوانان دانشجو افزایش می یابد، دینداری آنها ضعیف تر می شود و آنها تمایل کمتری به انجام مناسک و شعائر دینی دارند و حضورشان در نهادهای دینی نیز کمتر می شود. بنا به تحقیقی، حدود نیمی از جوانان تهرانی عقیده دارند که قلب پاک و نیکوکاری یا تجربۀ معنویت، می‌تواند جایگزین اعمال دینی از جمله اعمال واجب (همچون نماز و روزه) بشود.

دین ورزی بخش قابل توجهی از جوانان مطالعه شده، حسب نیازهای شخصی صورت می گیردو ناملتزمانه ودلبخواهانه است وشاید به همین دلیل در مناسک جمعی عبادی، کمتر شرکت می کنند ، آن مقدار هم که شرکت می کنند چندان در چارچوبهای سنتی یا ایدئولوژیک رسمی قابل توضیح نیست. نمونه اش شرکت آنها در مناسک شبه دینی و شبه عرفانی یا مناسک دینی با حاشیه های سرگرم کننده وبا تظاهرات سبک زندگی  است.

دین ورزی در میان بخشی قابل توجه از جوانان طبقه متوسط جدید شهری،  آمیخته با نوعی مقاومت فرهنگی در برابر گفتمانها وهنجارهای رسمی ، وسرشار از نیاز به متفاوت بودن، تمایز خواهی، خودبیانگری و لذّت جویی است. بسیاری از اشکال دین ورزی  جوانان آغشته به غرایز و نیازهای دنیوی مانند دوست یابی و روابط اجتماعی است. با توجه به محدودیت نهادهای مدنی وحوزۀ عمومی در ایران کنونی، فضاهای مناسکی گاهی از سوی جوانان، بدیلهای قابل دسترسی برای ابراز وجود  وحضور اجتماعی تلقی می شود .

جوانان با پایگاه اجتماعی بالا، کمتر از جوانان با پایگاه اجتماعی پایین و متوسط دین‌دارهستند. میان پایگاه اجتماعی با  انواع ابعاد دین‌داری  رابطه های معناداری مشاهده شده  است مثلا با گرایش دینی، با شرکت در مناسک دینی،  باورهای شخصی دینی، قائل بودن به پیامد اعتقاد وعمل  دینی ، با  تجربۀ دینی ومانند آن. بیشتر این ابعاد دینداری هرچه پایگاه اجتماعی تقویت می شود، افت می پیابد.

 طبق تحقیقات دیگر، انجام فرایض دینی در میان گروههای تحصیلکرده در مقایسه با گروههای کمترتحصیلکرده، از فراوانی معنادار کمتری برخوردار است. بر مبنای تحقیقی که با روش تحلیل ثانوی و بااستفاده ازاطلاعات در دسترس مربوط به گرایشها، رفتارها و آگاهیهای دانشجویان 20 دانشگاه دولتی در سرتاسر کشور صورت گرفت، این نتیجه به دست آمد که افراد متعلق به پایگاه بالا نسبت به پایگاه متوسط و آنها نیز نسبت به پایگاه پایین اجتماعی، گرایشهای مذهبی کمتری را ابراز نموده اند.

دین ورزی طبقۀ متوسط جدید شهری  ایران بنابر برخی تحقیقات دارای تمایزهایی با دین ورزی بقیه است. از جمله اینکه آنها دینداری را با استقلال فردی می خواهند، توجهشان بیشتر به جوهرۀ معنوی دینداری است، کثرت گرا هستند و درکی مسالمت آمیز و غیر خشونت آمیز از دین ورزی را ترجیح می دهند و قائل به مقتضیات اند.

تحلیل رگرسیونی و تحلیل مسیری که یکی از دانشجویانم سال گذشته بر خروجی اطلاعات میدانی پایان نامه اش انجام داد،حکایت از این داشت که متغیرهای فردگرایی، لذت گرایی،  احساس نیاز شخصی و ملاک بودن اعتقاد قلبی (به جای صورتهای متشرعانۀ مناسکی) بیشترین عنصر معنادار در دین ورزی جوانان دانشجو  بود.

مناسک گرایی جمعی بویژه در میان جوانان، در طی دو دهۀ 70 و80 ، روندی نزولی داشته است. در حالی که در دهۀ 50 شمسی، طبق تحقیق اسدی، حدود 70 درصد مردم اظهار داشته اند که معمولا به مسجد می روند، این شاخص در دهۀ 70  در پاسخ به سؤال از شرکت در نماز جماعت بنا به تحقیق محسنی، به چهل وچند درصد کاهش یافته است و در دهۀ 80 بنا به پیمایش ملی، این سیر نزول تا نزدیک به 40 درصد هم خود را نشان داده است. در دهۀ 70، شرکت جوانان در نماز جماعت در حد 50  تا 60 درصد بود، اما این شاخص در دهۀ 80، به حد واسط میان  30 و40 درصد تنزل یافته است.

مطابق نتایج پیمایش های ملی، بالاترین گروه رفتارهای دین ورزی در ایران به سه امر اختصاص دارد؛ یک.ابعاد ذهنی وشخصی درونی گرم مانند توکل، دو. آن بخش از شریعت که با ریتم زندگی خانواده و روابط اجتماعی  گرم مانند میهمانی و برخی ذوقیات درآمیخته وبازاری برای خود ایجاد کرده است وبه طور مشخص در رمضان خود را نشان می دهد. سه. مناسک مذهبی گرم و پر احساس با حاشیه های سرگرم کننده یا نمایشی واجتماعی مانند مراسم دهه محرم. بعد از این سه نوع رفتارهای دین ورزی ، تازه نوبت به اعمال دینی مانند نماز می رسد که ارتباط آیینی شخصی با خداست و یا صدقه که آموزه ای دینی آمیخته با عواطف مستقیم و اخلاق اجتماعی روزمره است.

اما وقتی نوبت به  مناسک جمعی عبادی می رسد با افت و کاهش محسوس مواجه هستیم . در مناسک نیز، زیارت اماکن به دلیل ابعاد مسافرتی و اوقات فراغتی و اجتماعی گرم خود  از بخت بیشتری برخوردار است. شرکت در هیات های مذهبی نیز در همین عداد قرار می گیرد. در حالی که نماز جماعت که عبادی ترین مناسک جمعی است در بعد از همۀ اینهاقراردارد. مناسک وفرائض  دینی مانند نماز جمعه که ابعاد سیاسی به خود گرفته است با کمترین استقبال اجتماعی روبه روست.

 اینها نه نتایج تحقیقات مؤسسه گالوپ است ونه حتی حاصل کار نهادهای علمی وپژوهشی کاملا مستقل ملی. بلکه معمولا توسط نهادهای رسمی دولتی وشبه دولتی در جامعۀ کنونی ما حمایت شده اند. در همین تحقیقات است که از مخاطبان سوال شده است «مردم در پنج سال آینده مذهبی تر می شوند یا غیر مذهبی تر؟» اکثرقریب به 74 درصد (چه زنان وچه مردان)جواب داده اند  که  مردم غیر مذهبی تر می شوند.

مسأله فقط کم شدن انجام مناسک دینی نیست بلکه شاهد روندی عمیق وپردامنه در الگوی دین ورزی ایرانیان هستیم. به حدی که برخی محققان از بررسی خود به این نتیجه رسیده اند  که نوعی تازه از  «دین ورزی بی شکل»در وضعیت دینداری جوانان دانشجو  جریان دارد.

در سال 1384 دربارۀ نوع دینداری دانشجویان، پژوهشی انجام گرفت و محقق در آن به این نتیجه رسید که حتی مفهوم «خصوصی شدن دین» چندان گویای واقعیت دین ورزی دانشجویان نیست. بلکه این  «شخصی شدن دین» است که می تواند دین ورزی آنان را توضیح بدهد. در دینداری شخصی، از کم وکیف پایبندی به مناسک دینی جمعی کاسته می شود و فرد علاقه دارد که برحسب حسّ وحال وبه صورت اقتضایی، دین ورزی بکند  .

درسال تحصیلی 86-87 طی تحقیقی درباب  پوشش خانم ها، از دانشجویان سؤال شد. بیش از 71درصد از پاسخگویان موافق این امر بودند که مسئله حجاب یک انتخاب مذهبی شخصی است و دولت نباید در آن دخالت کند. 75 درصد با مجازات فرد بد حجاب مخالف بودند. 60 درصد با این نکته که حجاب باطنی مهمتر از حجاب ظاهری است کاملاً موافقت داشتند. در برخی تحقیقات ،سه چهارم پاسخگویان برآن بودند که از ظاهر تقیّدات شرعی و مذهبی افراد، نمی‌توان نتیجه‌ گرفت که انسان‌های خوبی هستند.

یافته های بعضی مطالعات حاکی از آن است  که در میان گروه هایی از جامعه ایران، نوعی دین ورزی متفاوت و  متکثر و سیال دربرابر دینداری رسمی  به معنای بوروکراتیزه یا دیوان‌سالار در حال ظهور است. "معنویت‌های جدید"، "شبه عرفان‌ها" یا "شبه دین ها" در حال  شیوع هستند. محققان دیگر با نوعی  «دین عامه» و «دین خاموش» در تمایز با الگوی رسمی ودولتی دینداری مواجه شده اند. شواهد زیادی هست که  از رشد نوعی دین ورزی خاکستری و چند تکه شده حکایت می کند.

اینها نمونه ای از نتایج تحقیقات در حدّ اطلاعات اندک بنده است وقدر اطمینان این است که سرمشق دین ورزی در زیست جهان اجتماعی ما درگیر تحولات ژرفی شده است و روز به روز این دگرگونی ها ابعاد بیشتری نیز به خود می گیرند وتظاهرات اجتماعی محسوس تری پیدا می کنند.


   

فایل پی دی اف  

نظرات 15 + ارسال نظر
خلیل چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 07:48 http://tarikhroze.blogsky.com

سلام،

با سپاس بسیار از این تحقیقاتی که در اختیار ما می گذارید. جهت نمای خوبی است.

سلام بر دوست محقق پویشگر
ما در این زمانۀ حیرت و عسرت ورخوت برای گذار تاریخی خود به عقلانیت، به تکاپو، به روح علمی و به خرد انتقادی سخت نیاز داریم ؛ این یک نیاز حیاتی است ...
روحیات امثال حضرت عالی سرمایه بزرگ اجتماعی است در این راه. الهام می بخشد وامید می دهد
زنده باشید
م-فراستخواه
23 فروردین 91

شاهده چهارشنبه 23 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 23:51

همیشه خیلی دوست داشته ام تحلیلی بخوانم که ما چرا چنینیم...از شما ممنونم استاد...همیشه..

درود بر دوست محقق عزیزم
نیازمند ملاحظات و نکته سنجی های علمی تان هستم
با بهترینها
م-ف

اشک - غریبه جمعه 25 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 00:52 http://tashkan.blogsky.com

سلام استاد
هر شماره از مهرنامه رو که می گیرم،اول از همه روی ِجلد می گردم تا ببینم از شما مقاله ای هست یانه...

امسال و همه سال، شاد و موفق باشید استاد
التماس دعا

سلام بر دوست پژوهشگر ارجمند
سیاه مشق هایی که چشم به نقد شمانسل فکور و پویا دوخته اند
برای تان بهترین ها را آرزو می کنم
پویش وجودی تان پیوسته همی همچنان...
م-ف

مانی شنبه 26 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 23:36 http://eteraz1.blogsky.com

استفاده کردیم جناب فراستخواه ، نگاه خاص شما در حوزه ی دین بخصوص در کتاب دین و جامعه بسیار ما رو تحت تاثیر قرار داده .

قلمتان مستدام

دوست ارجمند مانی به اسم ورسم
ممنون از توجه به سیاهع مشقها ونیازمند نقد ونظر
بمانید همی همچنان....
م-فراستخواه
27 فروردین91

رضا چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 01:07

ممنون همین نگاه انتقادی تحلیلی مقالات شما رو خواندنی میکنه بخصوص در حوزه دانشگاه، دین و جامعه
ممنون

سلام دوست عزیز ضمن تشکر نیازمند نقد ونظر شما هستم
با بهترینها
م-ف

میترا یکشنبه 3 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:28

متشکرم .جالب است ترجمان احساس دینی من به آنچه نتایج تحقیقات شما نشان داده خیلی نزدیک است .پس دین خصوصی عمومیت یافته است ! اما چرا اولش تشکر کردم؟بخاطر اینکه فهمیدم سوار همان قطاری هستم که شرایط ساخته .
ولی این که خوشحالی ندارد.اینکه به یک شهروند جامعه جهانی تبدیل شوم که حتی دفتر تخیلات ومهمتر از آن آگاهی هامان را با دیکته نامحسوس مینویسم . اما حالا جور دیگری متشکرم که متوجه شدم شاید آنچه را مال خود میدانم در زیر یا کنارش یک مارک made in فلانجای جهان داشته باشدو من بیخبرم.

سلام و خوشحالم از این پویایی های فکری
اندیشیدن واکتشاف همانطور که شما با سبک انتقادی طنزی بیان کرده اید، مسیری غیر خطی است واین مخاطرات برازندۀ وجود آدمی است
لزومی هم ندارد که نسلی فکور با امواج شرایط، بالا وپایین بشود چون می تواند مواجهه آگاهانه وخلاق وانتقادی با شرایط داشته باشد
جهانی شدن(نه جهانی سازی که با آن چندان راحت نیستم) ومبادلات فکری آن هم ضرورتا از نوع ساخت این وآن نیست .
بیشتر به ساختن گرایی اجتماعی ومشارکتی وتعاملی در گسترۀ جهانی وانسانی می اندیشم.
ممنون از طرح بحث انتقادی تان
م-فراستخواه
سوم اردیبهشت 91

حسین شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 18:31

مثل همیشه از این پویایی های فکری که با قلمی روان و جذاب نوشته شده است لذت و بهره بردم. ممنون

دوست عزیز تشکر ونیازمند نقدهای همیشگی
م-ف

ب جمعه 17 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 14:11

با عرض سلام.
بخش هایی از گفته‌های شما درست است، اما مسائل مختلفی که مردم در برابر آن واکنش نشان داده‌اند در طول این چند سال چیز دیگری به ما می گوید، اینطور که شما می گویید یعنی دیگر مردم چندان پایبند حکومت دینی نیستند، در حالی که میبینیم تظاهرات های مختلف عظیم و گسترده سیاسی-دینی مثل روز قدس و 9دی و 22بهمن، یا مراسم های دینی با جمعیت های زیادی مثل مراسم های اعتکاف و دعای عرفه و عزاداری ها، شب های قدر و... برگزار می شود، این همه جمعیت از روی بیکاری این کارهارا انجام نمی دهند هنوز دین دارند! منتهی مشکلات و عوامل مختلفی این رنگ و بوی دینی گذشته را از زندگی روزمره شان از بین برده

با سلام ومتشکرم از هدیه نقدتان...نکاتی در ملاحظات حضرت عالی هست...رفتارهای مختلف گروه های مختلف اجتماعی هرکدام نیازمند بررسی وتأمل است ، عزیز

ب جمعه 17 بهمن‌ماه سال 1393 ساعت 14:13

ضمناً، اگر امروز جوانان نسل جدید چندان به دین اعتقاد ندارند و اعتقاد دینی‌شان ضعیف شده، دلیل بر ضعف دین یا حکومت دینی نیست، مشکل از تبلیغات و معرفی غلط ماست. خیلی از جوانان هستند که با گفتن حقیقت دین، از این راه باز میگردند و متوسل به دین می شوند. این فقط یک سنت گریزی طبیعی نسل جدید است که می توان آن را حل کرد، و فقط روزی تحقق می یابد که ما بیخیال بنشینیم و اهمیتی به دین ندهیم، آن وقت بگوییم چون اسلام ضعیف بود و مدرنیته قوی، به کنار رفت!

با سلام مجدد وبازهم تشکر صمیمانه از این نقادی وطرح مباحث از زوایای مختلف، درود برشما
م-ف

بنده خدا شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1394 ساعت 00:46

با سلام
استاد گرامی استحضار دارید که اولا اسلام در ذات خود عیب ندارد آنچه که واضح است عیب در مسلمانی ماست . از اینکه روز به روز بعضی ها ریزش می کنند و به قول جنابعالی دین را شخصی تلقی کرده اند اما به قول امام خامنه ای رویش هایی هم داشته و داریم و بدانید که همان جوانی که به قول جنابعالی ممکن است نماز خود را یک در میان بخواند و تظاهرات نماید ، در مواقع خطر در صف اول مبارزه با دشمن اسلام باشد ، مگر اول انقلاب آنهایی که در مقابل دشمن بعثی و جهان استکبار به امام و مقتدای خود لبیک گفتند همه متشرع و پایبند دو آتشه به دین مبین اسلام بودند؟ جنابعالی تنها به بیم ها اشاره و
از امید ها فاصله گرفته اید، از رویش های انقلاب و اسلام هم بگویید . قرآن می فرمایید ( قلیل من عبادی الشکور ....) بنده های مخلص کم هستند . کم مهم نیست ، مهم اینست که کم مومن ، باقی بماند و در مقابل طاغوت استقامت داشته باشد ( شاهد مثال کربلا ئیان عاشورایی ) که نامشان تا قیامت و بعد از آن هم باقیست اما یزیدیان و باطلان و سکور های بی هویت و.... ماندگار نخواهند بود
استاد گرامی جنابعالی می دانید که وعده خداوند حق است و خداوند وعده داده که زمین ار آن صالحان خواهد بود فلذا امروز باید در همه زمینه ها رشد و صلاح امت و ملت را فراهم کرد تا اسلام باقی بماند و این را هم امام خامنه ای و امام ره فرمودند که ما تازه اول راه هستیم .

با سلام به دوست ارجمند وگرامی که مخالف عرایض بنده است
وممنون از ابراز مخالفت وبیان دیدگاه های تان
محترم اید ، عزیز
امید به حق وحقیقت و ایمان به رویش و بالندگی موهبت بزرگی است این امید وایمان البته به همراه آگاهی و ژرف نگری ، وسعت نظر ودید همه جانبه می تواند آثار باارزشی داشته باشد
با دیدگاه شما مخالفم ولی حقیقتا دوست تان دارم
برای تان بهترینها را آرزو می کنم
م-ف
خرداد94

ج.ا دوشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1395 ساعت 12:44

درود فراوان بر استاد
و سپاس فراوان از شما به خاطر پژوهشها و تحقیقاتتون
بنده سواد چندانی ندارم
اما چند سالیست طرز فکر سکولاری دارم
الان با مطالعاتی که میکنم و نتیجه تحقیقات را برسی میکنم
و از طرفی طرز فکر انسانهای اطراف خودم را میبینم
موافق با گفته شما در مورد گرایش مردم کشور ما به سکولار شدن هستم

سلام عزیز ونیازمند نقدهای تان

محمد شنبه 23 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 16:06

با سلام
مردم بنده رزق و روزی هستند و هر جا فکر کنند روزی بهتر بدست بیاورند همان جا اجتماع بزرگتری میکنند نه فکر دین دارند نه فکر بی دینب فکر به برآوردن کردن حاجاتشان دارند هر کس به پرنده این قفس دنیا دانه بهتر بدهد خوش الحان اویند

درود برشما عزیز

مهدی یکشنبه 1 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 01:40

بی اغراق تا کنون مقاله ای این چنین نخوانده بودم که به این خوبی در خصوص این مسایل توضیح داده باشد ، ۹۰ درصد با شما موافقم .

سلام ونیازمند نقد ونظر شریف تان با احترام

محمد پنج‌شنبه 23 شهریور‌ماه سال 1396 ساعت 09:36

جناب فراستخواه
آیا شما به وجود خالق برای عالم ایمان دارید یا خیر؟
آیا شما برای وجود خالق برای عالم احتمالی قائل هستید یا خیر؟ (حتی این احتمال یک میلیاردم درصد یا کمتر باشد.)

اگر اطمینان محض و مستدل به عدم وجود خالق و تصادفی بودن موجودات دارید که ادامه دهید ، اما در غیر اینصورت ، به خود و نه به دیگران ، پاسخ دهید که با فرض وجود خالق ، آیا میتوان اینگونه سخن راند و تحلیل کرد؟

دوست منتقد عزیزم آقا محمد
از آن نازنین به خاطر دلسوزی و نقدتان واقعا ممنونم. مطمئنا درک بنده واطلاعاتم محدود و قابل نقادی است. در این گفتگو سخن از روندها وداده های مربوط به دین داری و کم وزیادشدن وتحولات آن به عنوان امری اجتماعی است وناظر بر تغییرات افکار و اعمال مردمان است( مثل تغییر در کم وکیف دینداری، یا شخصی شدن واقتضایی شدن وعرفی شدن دینداری ها ومابقی قضایا ). اما امر الهی طبق تعریف ، امری حقیقی است . اگر مؤمنی در دل به امری متعال معنایی قائل است یا در جستجوی معنایی متعال در عالم وآدم هست فرق نمی کند که کل مردم دینداری بکند و یا نکند و یا چگونه دینداری بکند. اصولا امر الوهی فراتر از امر دینی ومذهبی است. درک بنده از امر الوهی در کتابم دین وجامعه به تفصیل آمده است ویا مثلا در بحثی با عنوان الهیات سکوت در همین وبلاگ آمده است، در آرشیو وبلاگ می توانید جستجو واگر فرصت وعلاقه داشتید مرور وباز بنده را نقد بفرمایید
در سنتهای مختلف می توان ردپایی از الهیات سکوت را پیدا کرد ،الهیات سکوت پرهیز از یک صورت بندی عقیدتی و کلامی و متافیزیکی و ایدئولوژیک انحصاری دربارۀ الوهیت است. ...الهیات سکوت بیش از اظهارات اسمی و رسمی، حالات شخصی است، دیگران بیش از اینکه با دعاوی روبه رو بشوند ، آثار عمومی را می بینند . اگر هم صورت جماعتی وشعائری پیدا می کند ، طبیعی است و تکلف آمیز و تحمیلی نیست .... امر متعال برتر از آن است که به تسخیرذهن و کلام درآید، چون در این صورت، خداجویی نیست ، خودخواهی است.
اگر همه به ناتوانی خود در توصیف غایی حقیقت متعالی اذعان بکنیم ، زندگی آزادمنشانه تری مبنی بر درک متقابل همدیگر و احترام به یکدیگر می توانیم داشته باشیم....الهیات سکوت امر متعال را در بی صورتی آن می جوید و در صورتهای الهیاتی مختلف ، به آن بی صورتی چشم می دوزد ،از تجزم بر صورت خاص اعتقادی می پرهیزد ،امر متعال برتر از آن است که به حصار عقیده ای بیاید.... تجزم بر صورتها ما را از اصل بی تعین خود واز خود واز همدیگر بیگانه می کند و جنگ صورتها راه می اندازد. بازگشت به بی صورتی ، وحدت وخویشی پدید می آورد....
الهیات سکوت، سکوت کردن دربرابر ستم نیست، بلکه پرهیز از بزرگترین ستمی است که با عقیدۀ خویش بر دیگران روا بداریم.الهیات سکوت ، از تظاهرات رایج متشرعانه یا متصوفانه در دم زدن از خدا وزهد فروشی و ریا و مقدس مآبی برکنار است، متواضعانه ، دیگر پذیر، بشر دوستانه، کثرت گرا و آزاد منشانه است...
هرکس می تواند با صورت خاصی به خدا خضوع بکند اما اگر به آن مقام بی صورتی حق چشم دوخته باشد ، بر یک صورت خاصی، متحجر نمی شود، او دیگر این گشودگی روحی و استعداد معرفتی را دارد که از صورتی به صورتی دیگر سیر بکند و می داند که آن امر بی صورتِ متعال ، به صورتهای متنوعی تجلی می کند یا در صورتهای مختلفی جستجو می شود وکثرت صورتها ناشی از موقعیت و وضعیت بشری است و چون همه صورتها در نهایت به آن بی صورتی محض بازگشت می کند، پس شایسته است همه وحدت وآرام بگیرند و تبار مشترک خویش بازبشناسند و ستیزه نکنند
قائلان به الهیات سکوت، آن را الهیاتی متواضعانه می دانند که با قد وقامت بشری ما متناسبتر است و باخود، دو ادب نهفته دارد؛ ادب حق وادب خلق. ...الهیات سکوت مبنایی برای تواضع معرفتی و مذهبی آدمها ، تساهل و تسامح آنها نسبت به هم ، درک وفهم دیگران ،احترام به آنها ، احساس عمیق خویشاوندی نزدیک بشری ورای اختلاف در عقاید وآرا ، و جای پایی عمیق در اندرون احوال مردمان برای صلح جهانی و همزیستی آزاد منشانه و توأم با مداراست.

پی دی اف متن کامل آن هم با این نشانی قابل دریافت است از همین وبلگ
http://s1.picofile.com/d/6149261566/518d4c1b-65f6-4758-b591-e34cd84d6b43/Silence_Theology_M_Farasatkhah_1389_6_27.pdf
دوست ناقد نازنین! همچنین شاید اگر فرصت کردید به این نوشته بنده در همین وبلاگ با عنوان و پی دی اف آن هم با این نشانی
http://s5.picofile.com/d/8149523476/ffce7f61-82da-4937-9d4f-14ec6f4dd816/Evil_and_God_1393_M_Farasatkhah.pdf
غمخواری با خدا؛ تأملی دربارۀ شرّ و نقدی بر الهیات مبالغه آمیز


یادداشتی است که در شب عاشورا با خود نوشتم وشاید با مخاطبی نیز که نقد کند

13 آبان ماه 1393

یکی از دل آزارترین مشخصات شرایط بشری ما، وجود شرّ در این عالَم است. مسألۀ شرّ ذهن متفکران جدّی را خسته وکوفته کرده است. موضوع شرّ، پرسشی سهمگین از امر الهی است. انواع استدلالها که به برهان شرّ معروف اند گاهی به نتیجه می رسند که با وجود این همه شرّ، الوهیت بی معنی است. بسیاری از توجیهات دفاعیه ای الهیدان ها، انصافاً سُست اند و بعضا بسیار تکلف آمیز.
یادداشت حاضر کوششی دردمندانه برای رفع تعارض میان دو گزارۀ تجربی است. نویسنده با هر دو گزاره تماس ذهنی و وجودی دارد: گزاره نخست این است که ما همه، وجود شرّ را احساس وتصدیق می کنیم. گزاره دوم این است که برخی از ما وجود امری الهی را نیز در زندگی خویش تجربه می کنیم. پرسش این است که چگونه این دو گزاره کنار هم می نشینند وبا هم سازگار می آیند؟ امرالهی را با این همه شر چطور می توان توضیح داد؟
نویسنده در مبحث شرّ، قائل به رئالیسمی فروتنانه ودر عین حال بسیار سرد وتلخ وناراحت کننده است. به نظر می رسد شرّ واقعا وجود دارد. انواع شرّ های طبیعی و انسانی، ما را وموجودات را از درون وبیرون محاصره کرده اند. شرّ نه عدمی است ونه گویا چندان که گاهی گفته می شود؛ قلیل. حیوانات در رنج اند. انسانها در رنج اند. چگونه می شود چشم بر فقر وگرسنگی میلیونها انسان بست؟! چگونه می شود مصائب مسیح و مظلومیت حسین را ندید و زندان ها وقفلها را ندید و دارها وطناب ها را ندید؟! چگونه می شود ضجۀ عذاب دوزخیان زمین و آسمان را نشنید؟! چگونه می شود بی تفاوتی سهمگین زلزله را و طوفان را و کودکان هموفیلی را، کارتون خوابهای زمستانی را، نوزادان ناقص وعلیل را و تیمارستان را و معلولان ذهنی را و جان دادن ماهیان در آبهای آلوده را و گوسفندان قربانی انسان را و خشونت را و تجاوز را و فلسطین را و انتقام را و کوبانی را و کودکان خیابانی را و آوارگان در به در را و تن فروشان خسته را ندید؟! چگونه می شود جهالت را ندید، نابرابری های را ندید، جنگها را، سلاح شیمیایی را و بمب اتم را ندید؟! اگر اینها خیر اند پس شرّ چیست؟ واگر شرّ اند پس چگونه می توان به وجود امر الهی در چنین عالَمی همه شور وهمه شر اطمینان وایمان داشت و به او دل بست و ستودنی وپرستیدنی و متعالی اش دید؟ نویسنده ادراکی زیسته از امر الهی دارد و در شب عاشورا به یاد همۀ مظلومان و همه نگونبختی ها وتیره روزی ها و دردها و مصیبتها و گناه ها و خشونتهاو رنجها، گواهی می دهد که چگونه امر الهی با وجود این همه شرّ، همچنان غایی ترین معنای معناهاست، و دوست داشتنی و پرستیدنی و چشم دوختنی است، وسزاوار امید و ایمان و همکاری است.
امر الهی، مسؤول وجود شرّ در این عالم نیست بلکه او نیز مثل ما با واقعیت شرّ دست به گریبان است واتفاقا پیش از ما و بسی بیش از ما با وجود شرّ رو به رو بوده است. به بیان خیام، «با چرخ مکن حواله کاندر ره عقل، چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است». جلوۀ مهم امر الهی، مواجهه با شرور این عالم است. در پس پشت باورهای تمدن بزرگ ایرانی ما نیزچنین معنایی نهفته است که اهوارامزدا مظهر خیر در برابر اهریمن مظهر شرّ است.
یک پرسش مشهور از دیر باز وجود داشت. اگر خدایی هست واین عالم آفریدۀ اوست چرا اجازه داده است در آن شرّ باشد؟ پاسخ های علاجیه وتوجیهی غالبا مبتنی بردرکی شخص وار واغراق آلود از خدا بود. در این ادراک سطحی از خدا، او فاعل بالقصد است و با قصد خاصی در یک زمان همه عالم را آفریده است. این طرز تلقی از خدا با خود معضلاتی فراوان به بار می آورد که یکی نیز مسألۀ شرّ است. اگر قادر مطلق بود پس چرا در طرح او این همه کاستی هست و اگر می توانست طرح دیگری بیفکند و نخواست پس چگونه می توان به مهربانی اش دل بست.
ادراکی ویراسته ومعتدل از امر الهی از این مبالغۀ هستی شناسانه مبنی بر خدایی شخص واره و همه کارۀ بنشسته برفراز زمان ومکان عبور می کند. امر الهی، سرّ کمال خواهی و رهایی و شعور جاری در کائنات است. نشان آثار او را شایسته است از بداعتها، خلاقیت ها، مهرها، زیبایی ها و نوآوریها بجوییم. در این تجربۀ ویراسته شده از امر الهی، او به جای اینکه محرک اول و معمار نخست باشد، نقطه اتکای غایی برای بهبود بخشیدن به شرایط زیست در این عالم نابسامان است. تکیه گاهی وجودی است برای ارتقای وضعیت بشری، برای زندگی حیوانات و برای زیستبوم آب وگیاه.
امری الهی در این عالم است که منشأ دلالتها در ضمائر و در خردها و وجدانهاست، منشأ بشارتها و هشدارهاست، سرچشمه کمال و تعالی و فائق آمدن بر محدودیتها و مواجهه با کاستی ونقصان وشرّ است. نقص در مادۀ عالم هست و سرّ الوهیت با وجود همه این نقائص و نارسایی های ماده عالم، با قدرت کردگاری تجلی می کند وبه رغم همه شرّ و کژی وناراستی، بشارت به خیر ورحمت می دهد.
مبالغه ای الهیاتی دربارۀ خدا ، او را بر صدر یک زمان موهوم می نشاند و به طراح و بنّایی شبیه می سازد؛ ساعت سازی لاهوتی که همه کائنات با کوک او آغاز شده است. اما بی درنگ پرسش از رخنه های طرح عالَم و این همه شر وشور به میان می آید و خدای شخص وار اغراق آلود بحق زیر سؤال می رود. بدین ترتیب برای آن که از صولت و سطوت گزافه گویی یزدان شناختی و مبالغۀ الهیاتی کاسته نشود انواع مدافعات کلامی تدارک دیده می شود که لابد حکمتی در کاربوده است و بدبختی هاظاهر قضیه اند و سرّ قدَر را او می داند و این شرّها نه امری وجودی که امری عدمی اند یا دلایلی در ذهن خدا برای وجود آنها هست و در پس پشت آنها خیری نهفته است و....
فیلسوفان عقل گرا تا جایی که می توانستند به تعدیل الهیات اغراق آلود کوشیدند. یک نمونه، موضوع حدوث وقدَم عالم بود. فیلسوفان از قدَم عالم سخن گفتند وحدوث عالم را نامعقول یافتند. چگونه می توان گفت عالم نبود ودر زمانی به وجود آمد. چون زمان هم خود جزو ابواب جمعی همین عالم است. بخش بزرگی از متکلمان نمی توانستند با این دیدگاه عقلی وتحلیلی بآسانی سازگار شوند. چون می دیدند اگر عالم حادث نباشد وقدیم باشد در آن صورت وجود خدایی مبالغه آمیز منتفی می شود. فیلسوفان عقل گرا تلاش می کردند میان باور معقول به امری الهی با قول به قِدَم عالم، سازگاری ایجاد بکنند. عالم قدیم است ودر عین حال امر الهی در آن نقش کردگاری وکارگزاری دارد و به سرّ هدایت و تعالی بخشی خویش ظهور وتجلی می کند.
شاید یک معنای ضمنیِ مد نظر متفکران وعارفان بزرگ ما که خدا را فاعل بالتجلی وفاعل بالعشق (نه فاعل بالقصد) می دانستند، همین بود. حتی در قرآن با وجود اینکه متناسب با پیرنگ زبان و فرهنگ ادیان سامی و سنتهای الهیاتی خدای شخص وار است، آیاتی هست که وقتی خلاقیت کردگاری را در طبیعت توضیح می دهد می گوید «سپس خدا به آسمان پرداخت، در حالی که دخان بود (حالت بی شکلی داشت)» (فصلت،11). سیاق آیات نشان می دهد که مضمون دلالت آنها در صدد نشان دادن نظمی نسبی و موقت در این گوشۀ منظومه شمسی برای برترآمدن آدمی است وباید عاشق شد، ورنه روزی کار جهان سرآید. از مبالغات الهیاتی و برساخته های کلامی که بگذریم، جوهرۀ ایمان این است که امری الهی هست و آثار فعل او را در عالمی آمیخته به شرّ، می توان مشاهده وآزمایش کرد و تجربه کرد. به اتکای این راز کردگاری و خلاقیت و آگاهی وشعور در عالم وآدم است که می توان با درد ورنج به نحو رضایتبخش تری مواجه شد، مرارتها را در حد امکان تقلیل داد و شرایط زیست را تا می توان بهبود بخشید. این همان خدای جان وخرد در حکمت ایرانی است.
خدا در این طرز تلقی، مصدر فیض و مبدأ تعالی در مجموعۀ عالم است ومسؤول محدودیتهای این مجموعه نیست. خدا مسؤول ماده این عالم نیست. در استدلالهای متفکران قدیم برای توضیح شرّ، آمده است که در عالَم امکان بهتر از این ممکن نبود. آنچه جلوۀ امر الهی است نه وجود شرّها بلکه روبه رو شدن با شرّهاست. در مادۀ این عالم، آشفتگی و نقص ومحدودیت وتزاحم هست. شرّ، از چنین وضعیتی ناشی می شود و خداییِ خدا در مواجهه با این وضعیت و دعوت بشر به همکاری برای بهبود بخشیدن به این وضعیت در حد استطاعت است. خدا مظهر خواستی ودعوتی به روبروشدن با محدودیت وکاستی وشر، برای رهایی وتعالی است. کارما در رویارویی با شر، غمخواری و همکاری با امر الهی است. این مضمون از قرآن نیز استشمام می شود که خدا انسان را از طبیعت لجن گون این عالم آشفته تا صورت های کمال برتر آورد و جانشین خود خواندو ازاو آبادی این زمین را خواست و بهتر زیستن در حد امکان را، و پرورش تن و ذهن و جان را به قدر استطاعت. مبالغات بعدی که دربارۀ خدا ساخته شده اند، بخشی از کاستی ها و نارسایی های این جهان اند و بخشی از نارسایی های انسان به شمار می آیند.
ایمان به خدا یعنی چشم دوختن به تکیه گاهی در عالم وآدم برای بهبود بخشیدن به موقعیتهای زیست در شرایطی است که آکنده از انواع محدودیت و تزاحم و آشفتگی وشرّ است. این یک الهیات رئالیستی وانتقادی ودراماتیک است. در این الهیات، برهان نظم در شکل کلاسیک آن بی معنی است. چنین نیست که عالم، عالمی منظم از پیش، به تنظیم الهی است. این یک مبالغۀ آشکار وگزاف در خداباوری ودینداری است. اتفاقا عالم پر از ابهام و نابسامانی وکاستی وکژی است. اما سرّ قدرت خلاق کردگاری، حیطۀ امکانها و نظم هایی است که از دل این بی نظمی ها ظاهر می شود. ایمان، امید بستن به تکیه گاهی وجودی ومعنوی در عالم وآدم برای مواجهۀ عقلانی واخلاقی واجتماعی ونهادی با انواع نابسامانیها و شرّ ها، برای نظم بخشیدن در انبوه بی نظمی ها، برای تقلیل مرارتها و برای جستجوی رهایی و بهروزی و رستگاری در حد استطاعت انسانی است.



البته در این وبلاگ مطالب خیلی بیشتر از اینها درباب موضوع بحث آن عزیز هست که نمی خواهم اسباب تصدیع تان شود. بازهم درباب نقدتان می اندیشم.
دیدگاه های ما بالطبع مختلف ومتفاوت است ولی به حضرت عالی عمیقا احترام قائلم بلکه دوست تان دارم (این را نه به رسم تعارف بلکه قلبا عرض می کنم)، بنده هرچه در ذهن ناچیزم قائلم وبا مطالعات و تأملات کودکانه ام به دلایلی ومعانی رسیده ام آن را معمولا می کوشم ابراز واظهار بکنم. عمیقا به ازادی فکر و بیان وعقیده قائلم ودر پای آن تا حد توان ایستاده ام اما نقد شما را بهترین هدیه نفیس می دانم و مطمئن باشید پشت گوش نمی اندازم ودرباره اش بجد فکر می کنم و دوست تان دارم .
موفق باشید
م.فراستخواه
شهریور 96

سید حسین رشیدنژاد حیدری دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1400 ساعت 09:34

بسیار ممنون از سایت و مقاله بسیار مفیدی که گذاشته بودین خیلی تشکر میکنم امیدوارم همیشه موفق باشید

سلام بر دوست نازنینم ممنون نیازمند نقد ونظرتان

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد