مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

متن مقدس وتنش هایش-4


در آمدی بر قرآن پژوهی انتقادی-4

 

ادامۀ تنشهای دورۀ میانی

 

متن تحریر یافته ویراستۀ سخنرانی مقصود فراستخواه در رمضان 1390 در «دفتر پژوهش‌های فرهنگی دکتر شریعتی»

 

بحث از قسمت سوم وارد تنشهای دوره میانی شد. مقدمه ای ذکر شد. اکنون توصیف مختصر چهار تنش در دوره میانی:

 

     1.تنش  دلالت

پرسش تنش زا این بود که قرآن چقدر در دلالت خویش مستقل است و چقدر برای فهم آن به ضمایم روایی نیاز است.

حدیث گرایی در میان عامه و  حجیت اخبار در شیعه از اینجا نشأت گرفته است و به صورتهای آشکار ونهان، بر کلّ معرفت دینی در اسلام استیلا یافته و سایه انداخته است. بدین ترتیب، حجم متون ونصوص مقدس از محدودۀ کلمات قرآن فراتر رفته وبیشتر شده است.

ابعاد این موضوع وقتی خود را نشان می دهد که توجه کنیم عبارات قرآنی نوعا کلی و قابل تفسیر بود و به همان میزان قابلیت انعطاف نسبی داشت. اما عبارات احادیث غالبا ناظر به مصادیق وجزئیات بودند. همین امر سبب شد که روایات مذهبی موجب افزایش خط وخطوط بیشتر برای جامعۀ دینی و تنگ تر شدن «منطقة الفراغ» زندگی مردم می شدند.

«منطقة الفراغ» آن قلمروی است که حتی معتقدان به مذهب نیز می گویند حکمی از شرع مستقیما در امور آن قلمرو در دست نیست. پس لابد جایی برای عقل وعرف و علم ورزی وفکر آزاد باز می شود. اما این منطقه نیز محدود می شد. محدثان برای خیلی از امور به حدیثی استناد می کردند. خصوصاً در شیعه اغلب فراوانی این احادیث متعلق به دورۀ محمد باقر و جعفر صادق و بعد از آن در سدۀ دوم  وسوم هجری است.

بویژه آن که از سدۀ چهارم، گفتمان فقه نیز به وجود آمد و با ساز وکار هایی که دست فقها بود، به قرآن و مخصوصا روایات استدلال می کردند و از این طریق، فتاوا و احکام فقهی تولید می شد. نمونه اش احکام فقهی حداکثری حجاب است که تحت تأثیر فرهنگ مذکر و مناسبات مردسالار شکل گرفتند و دایرۀ وقار وعفاف عرفی را حتی به پوشاندن موی سر و دست و ساعد و ساق پا گسترش دادند. به گونه ای که در دورۀ قبل از انقلاب، عالمی دینی در تراز مرتضی مطهری یک کتاب کامل با عنوان مسألۀ حجاب نوشت تا بلکه بتواند با رعایت همه احتیاطات معمول مذهبی استدلال بکند که نگاه به زنان فقط در حدّ کف دست و گردی صورت آنها تحت قیود وشروطی می تواند به لحاظ فقهی مجاز باشد و تازه این را نیز خیلی از بزرگان حوزه از او نپذیرفتند.

تولید این مقدار احکام شدید و غلیظ  اگر تقدس روایات سدۀ دوم در شیعه، و غلبه حدیث گرایی واشعریت در عالم اهل سنت نبود تنها با آیات قرآن امکان پذیر نمی شد چون آیات مربوط به پوشش زنان در قرآن خیلی کلی تر از این روایات هستند و در کنار تفسیرهای سنتی و رسمی ، قابلیت  انعطاف برای تفسیر های ملائم تر وعرفی تر را نیز دارند(اخیرا محققان و صاحبنظران دینی مانند امیر حسین ترکاشوند و محسن کدیور در زمینه حجاب شرعی و برای تعدیل این احکام حداکثری مباحث مفصل روایی وفقهی به عمل آورده اند و در سایتهای خود منتشر کرده اند).

گفتمان فقه به پشتگرمی قدرت و یا هویت سیاسی - مذهبی، اسباب کنترل حداکثری زندگی فردی واجتماعی مردم را به وجود آورد. فتوای شرعی برای همه امور زندگی مردم تولید می شد. پس هم فقها و هم بزرگان حدیث واخباری ها می کوشیدند تقدس روایات  وحتی وابستگی قرآن به آنها را حفظ بکنند و این تنش نخست متن قرآنی بود.

     2.تنش ظاهر وباطن

تنش ظاهر وباطن، دو طرف داشت. در یکسو گرایشهایی مانند ظاهریه بود.  رشد این گرایشها  سبب غلبۀ نص گرایی و قشری گری به نام متن مقدس در جهان اسلامی شد .

در سوی دیگر، گرایشهای مخالفی مانند اسماعیلیه شکل گرفت که با باطن گرایی دینی وتأویلات متن، انواع خواسته های فرقه ای و مسلکی را به نام باطن متن مقدس، رنگ تقدس می بخشیدند و جنبۀ رمزی واسرار آمیز به دین می دادند.

در واقع هر دوی ظاهریه و باطنیه، هرکدام به نوعی جریان متعارف وآسیب پذیر و شکنندۀ عقلانیت در جهان اسلامی را (که در تنش بعدی بیان می شود) هرچه بیشتر تضعیف کردند.

     3.تنش عقل ووحی

    تنش عقل ووحی در گروه های جدید ومعدودی از نخبگان مسلمان در آن دوره پیدا می شد که کم وبیش با آثار تمدن های پیشرو آن روزگار مانند یونان آشنایی معمولا با واسطه ای پیدا می کردند.

معتزله و سپس  فیلسوفان مسلمان، با این تنش معرفتی درگیر شدند که چرا عقل بشری  مستقل از متن دینی نتواند بابی به روی کشف واقع و نیل به حقیقت باشد و یا حسن وقبح امور را مستقل از شرع نفهمد. آنها تلاش می کردند برای معرفت عقلی وبشری خود، شأنیتی  دست وپا بکنند. در عین حال چه به دلایل اعتقادی خود وچه تحت فشارهای جامعۀ سنتی مذهبی وقدرت فقها و رجال دین، می کوشیدند از یکسو  عقلیات  را با الهیات  توجیه بکنند  و از سوی دیگر مفاد وبیان متن مقدس را نیز از طریق تفسیر های تازه با ادراک واستدلال عقلی سازگار سازند و آنچه را در تعارض با عقل می یافتند تأویل بکنند.

نمونۀ این راه حل های علاجیه برای برون شدن از تنگنای تنش عقل وشرع را در مکتب ابن رشد مبنی بر «حقیقت دوگانه» می بینیم که پیشنهاد می کرد از دو طریق مستقل وموازی یعنی هم عقل بشری وهم متن مقدس، به دنبال اضلاع مختلف حقیقت برویم. 

     4.تنش  شریعت ، طریقت و حقیقت

    صوفیان وعارفان نیز در لبه های تنش چهارم یعنی تنش «شریعت، طریقت وحقیقت» ایستاده بودند . آنها با جان ودل تقلا می کردند که بگویند حقیقت مهم تر از هرچیز دیگر است . عارف نمی توانست باب شهودات قلبی و تجربه های شخصی معنوی را به نام متن مقدس ببندد و به ظاهر کتاب وحدیث وشریعت بسنده بکند.

او احساس نیاز می کرد به معارفی که درونی تر،  شخصی تر و تازه تر باشد. حسّی تر، گرم تر و نرم تر باشد.  ذوقی تر ومتنوع تر وسیال تر باشد. البته عارفان نیز مانند فیلسوفان چه به دلیل ایمان و اعتقادات دینی خویش و مخاطبان علاقه مندشان، و چه تحت فشار مستقیم و غیر مستقیم سنتها ونهادها وقدرتهای شرعی، تا حد امکان می کوشیدند واردات قلبی و ذوقیات و کشف و شهود معنوی خود را با ظاهر متن وشریعت جمع بکنند و طبعا در مظانّ تعارض، دست به تأویلاتی می زدند.

عشق های عارفانۀ مولانا یا عشق متنعّمانه و حتی رندانۀ حافظ نمونه هایی از این  تنش بودند  که در برابر متن گرایی متکلمانه، مفتیانه، زاهدانه و محتسبانه پیدا شدند.

ادامه دارد.....

 

نظرات 3 + ارسال نظر
آتشک سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 13:52

استاد عزیزم با سلام و دردو
این نوشته ها باعث شد تا دوباره پس از سالها، سری به اولین کتابی که از شما خواندم بزنم: زبان قرآن. سپاس از این یادآوری های به موقع در این ایام ...
به نظر من یکی از این تنشها نیز بحث معنا و زبان است: بدین معنا که آیا تمامی معنا و مراد خداوند در ظرف زبانی و محدوده زبانی موحود می گنجید یا خیر؟ نای که در نی بود در خور نی بود نه در خور نای.
از همین منظر نکته دوم اینکه: زبان امری بشری است و متن مقدس امری قدسی است که در آن ریخته می شود. این امر منتج به این نمی شود که مهم ترین ویژگی زبان یعنی تاریخی بودن بر فراتاریخی بودن متن سایه افکند؟
با ادب: شاگرد شما

درود بر دوست بزرگوار وهمکار عزیز
دو نکته بسیار مهم ودر هر دو درک ناچیز اینجانب نیز معطوف به شق های دوم است ما باید از جایگاه خداوندگاری پایین بیاییم وبپذیریم که هرچه از خدا و وحی ودین می گوییم نقش محدودیت بشری ما را با خود دارد ومقدس نیست وقابل نقد در حوزه عمومی است . این همه سلطه وتحمیق به نام امر مقدس برای آن است که کسانی وگروه هایی از این محدودیت بشری خودشان طفره می روند
با بهترین ها
م-ف

جواد شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:12

استاد عزیز
با درود فراوان
چقدر نیازمند طرح این بحث بودم .نوشته هایتان را مانند تشنه ای که به آب گوارا رسیده است می خوانم. دعایتان می کنم که نور شما همچنان پیشاپیش وجودتان پرتو افشان باشد. نورهم یسعی....

سلام وعرض ادب خدمت دوست عزیز وممنون ونیاز مند نقد ونظرتان
دنیای تاریک مان از روشنی آگاهی های تان پرفروغ باد
م-ف

خلیل سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:56 http://tarikhroze.blogsky.com

سلام،

نوشته اید " مونه اش احکام فقهی حداکثری حجاب است که تحت تأثیر فرهنگ مذکر و مناسبات مردسالار شکل گرفتند ."

چرا فقط فرهنگ مذکر ؟ خود قرآن کتاب مذکر است. نمونه هایش در مورد زنان را در نشانی زیر با عنوان " کار های پسندیده در قرآن " می توانید بخوانید.

http://tarikhroze.blogsky.com/1391/05/18/post-19/

اگر چه قران در آیات ذکر شده توصیه به کاهش خشونت با زنان است، اما همه جا از زنان طلاق داده شده حرف می زند و نه زنان طلاق گرفته!

مگر این که بپذیریم قرآن هم تحت تاثیر فرهنگ مذکر حاضر، تن به چنین رویه ای داده است!

سلام وممنون از طرح بحث های مفید واررنده آن محقق محترم
قرآن هم در تاریخ وزمان جاری شده
اگر فرصت وعلاقه ای بود بنگرید به کتاب اینجانب
دین وجامعه، شرکت سهامی انتشار ، فصل نزول قرآن به عربی
م-ف

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد