مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

جمعیت جدید ایران با مسألۀ دینداری چه خواهد کرد؟

گفتگوی متین غفاریان با مقصود فراستخواه

دربارۀ نتایج سرشماری 90 و  مسألۀ دینداری در ایران

مهرنامه، مرداد 91،ش24: 195


تصور عمومی این است که انسان‌ها در سنین پیری مذهبی‌تر از دوران جوانی هستند. آیا داده‌های جامعه‌شناختی این رابطه یا هر رابطه‌ای میان سن و گرایش دینی را تائید می‌کند؟

 

تحقیقات زیادی در دنیا صورت گرفته است که نشان دهندۀ تفاوت های معناداری دربارۀ کم وکیف دینداری مردم برحسب گروه سنی آنهاست. همین موضوع در  متغیرهای دیگری مانند جنس، تحصیلات و پایگاه اجتماعی نیز به چشم می خورد. در پژوهش های ایرانی هم این امر تا حدودی آزموده شده است.

 طبق این تحقیقات، کنجکاوی و پرسشگری و تردید های دینی اجتناب ناپذیر در ایام جوانی به طور متوسط در سنین بالا قدری از تب وتاب می افتد و درگیری با مباحث چالش برانگیز فکری و فلسفی مرتبط با دین تاحدودی فروکش می کند.

مخصوصا وقتی کار به نیمۀ دوم دورۀ عمر و سراشیبی زندگی می رسد عواملی مانند ضعفها وبیماریها، بازنشستگی، پراکنده شدن فرزندان از دور و بر،  احساس تنهایی، احساس نیاز به پرکردن اوقات فراغت، مشاهدۀ مرگ همآلان ومانند آن، همه دست به دست هم می دهند وشرایط نوعاً برای عقاید و آمال و اعمال دینی و حضور در مکان ها و مجامع  وآیین های مذهبی  مساعد تر می شود.

این روند، دور از انتظار نیست که  خود را در جوامع سنتی یا در حال توسعه بیشتر نشان بدهد. در قلمرو شوروی سابق بعد از تحولات دهه 80، مسنّ تر ها به مذهب علاقه مند تر شدند. در جامعه  ایران با دولت دینی و امکانات عمومی رسانه ای، اجتماعی و تبلیغاتی فراوان آن برای ترویج مذهب مورد نظر؛ به قول معروف مقتضیات موجود است وموانع، مفقود!

البته باید بیفزایم این بدان معنا نیست که در عالم تحقیقات، از پدیده های دیگر اجتماعی غفلت علمی شده است. یکی از این پدیده ها رویکرد گروه های قابل توجهی از جوانها به مذهب وآرمانخواهی دینی، تحت تأثیر عوامل مختلف سیاسی واجتماعی و ایدئولوژیک وهویتی(مخصوصا هویتهای بازگشتی) است. این را در اروپای شرقی بعد از تحولات بلوک کمونیسم دیدیم. در ایران ومنطقه نیز شواهدی برای آن بوده است و جای بحث خود را دارد.

 

بنا به آمار منتشر شده جمعیت ایران در حال پیر شدن است. آیا در آینده در گرایش دینی مردم تغییر حاصل خواهد شد؟

 

کارشناسان قبلا جمعیت احتمالی برای سال  1390 را در شهر بیش از 51 ونیم میلیون و در روستا بیش از 23 ونیم میلیون پیش بینی کرده بودند که جمعاً بالای 75 میلیون می شد.[i] از سرشماری اخیر سال 1390 نیز همین رقم درآمده است. وقتی به ساختار جمعیت وتغییرات  آن نگاه می کنیم می بینیم میانگین سن ایرانیان مرتب بالا می رود. اما تعبیر پیر شدن جمعیت ممکن است چندان رسا نباشد.

بله، حوالی دهۀ 55 و65، میانگین سن ما حدود  22 سال بود، در سال 75 به « 24 » رسید، در سال 85 بالغ بر« 28 »  شد  واکنون به حدود    «30 » رسیده است. طبق پیش بینی های منتشر شدۀ دپارتمان امور اقتصادی واجتماعی سازمان ملل نیز  در چند دهۀ آتی این میانگین سنی، حالا حالاها همچنان بالاتر وبالاتر خواهد رفت.[ii] ولی آیا این به معنای پیر شدن جمعیت است؟ به گمان اینجانب، نه.

وقتی سال 90 را با 85 مقایسه می کنیم ، می بینیم که ازگروه « 10 تا 24 ساله ها»کاسته شده است وبه جای آن بر گروه های سنی دیگر افزوده شده است، اما  هم به گروه های زیر 10 سال(مخصوصا زیر 5 سال) و هم بالای 25 سال. پس تعبیر پیر شدن ممکن است قدری گمراه کننده  باشد.

آنچه هست بالا رفتن سن است نه پیر شدن. این قدر هست که مجموع جمعیت 14 ساله و زیر آن نسبت به  سال 65 که حدود 45 درصد بود اکنون به حدود 23 در صد رسیده است و جای خود را در هرم جمعیتی به گروه های بالای 25 سال داده است. بله در این میان فراوانی 65 ساله وبالاتر ها نیز مخصوصا به دلیل رشد شاخص امید به زندگی افزایش پیدا کرده است. این گروه که در سال 65 فقط 3 درصد هرم جمعیت ما را از آن خود می کرد اکنون به 5 وهفت دهم درصد رسیده است و در آینده بیشتر هم خواهدشد.

در مجموع، ما در سال 55 منتهی به انقلاب، جمعیتی داشتیم مخروط وار و بد ریخت با قاعدۀ بزرگی از سنین پایین ونوجوانان.  لایه های کوچک تر مخروط به میان سالان و نوک باریک آن به  گروه های با سن وسال تر می ماند. اما اکنون هم گروه های جوان بیشتری برای تغییر داریم وهم گروه های سنی میانی وبالایی برای تعدیل و انتقال تجربه ها.

گویا جمعیت ایران دورۀ سرکشی پرشور جوانی را پشت سر می گذارد و  رو به پخته تر شدن و البته گرفتار تر شدن، و احتمالا به همین دلیل رو به «واقع گرا تر » شدن می گذارد. یک نمونه از افزایش گرفتاریها آن است که در سال 85، متأهل ها حدود 55 درصد جمعیت بزرگسال را تشکیل می دادند اکنون 60 وخرده ای درصد شده اند، آن هم با وضع اقتصادی عسرت بار جاری وآتی.

زنان مجرد از 35 درصد به  30 درصد رسیده اند و  درصد مردان مجرد از 43 به 38 کاهش یافته است. البته در کنار این، از آن سو روند کوچک شدن خانواده را نیز داریم. در دو دهۀ 55 تا 75،  بُعد خانوار ایرانی حوالی 5نفر بود در سال 85 به 4 نفر تقلیل یافت واکنون 3ونیم نفر شده است.

 درهرصورت از جوانها نیز سنینی افزایش می یابد که تحصیلات پایۀ دانشگاهی آنها تمام شده و با گرفتاری های نظام وظیفه و  شغل و ازدواج  ومابقی قضایا دست به گریبان اند. فقط نکند که به تعبیر شریعتی، وقت رکوع بعد از حالت قیام باشد و زمان به سجده رفتن!

 به هرحال تاجایی که به دینداری مربوط می شود، تغییر ساختار جمعیتی بیش از اینکه ما را مذهبی تر یا کمتر مذهبی بکند، به احتمال زیاد الگوها و اشکال دین ورزی ایرانیان را تغییر می دهد.


اینگلهارت می‌گوید جهان رو به سوی سکولار شدن دارد اما جمعیت افراد مذهبی بیشتر خواهد شد چرا که غیرمذهبی‌‌ها تمایل کمتری به تشکیل خانواده و باروری دارند. آیا این سناریو درباره ایران هم صدق می‌کند؟

 

اینگلهارت خوشبختانه از آرای سنتی پوزیتیویسم و سکولاریسم عبور کرده است. او این نظریات کلاسیک جامعه شناسی را نقد می کند و به جای آنها، صورت بندی تازه ای از نظریه سکولار شدن  به میان می آورد. علتش آن است که او یک وضعیت عجیب دوگانه ای را در پیمایش های جهانی گستردۀ خود به همراه «نوریس» ملاحظه کرده است. این وضع دوگانه چیست؟ آن این است که از یک سو روند های توسعه سبب می شود که نهاد ها به تفکیک یافتگی سوق پیدا بکنند و افکار وروحیات کم وبیش سکولار بشوند. اما از سوی دیگر همواره یک جمعیت قابل توجه دینی از طریق زاد و ولد مذهبی ها وجود دارد. این در واقع یک «چگالی جمعیتی» است. نهادها وسازمان ها وآموزه ها و شعائر مذهبی واقتصاد دین وقدرت دین، روی این چگالی جمعیتی است.

 در اینجاست که پای مفهوم مرکزی در نظریۀ اینگلهارت به میان می آید و آن  احساس «امنیت زیستی»[1] یا امنیت وجودی است. هرچه شرایط برای رشد و گسترش این احساس امنیت وجودی فراهم می شود، فرایندهای سکولارشدن همچنان پیش می روند. اما گروه هایی که خود را آسیب پذیر می بینند، این احساس امنیت زیستی در آنها به خطر می افتد و افت پیدا می کند.

 آسیب پذیری و اختلال در احساس امنیت وجودی می تواند علل مختلف ومتفاوتی داشته باشد.  علتش می تواند فقر باشد، نوع کسب وکار ودرآمد باشد، وابستگی مردم به دولت مذهبی باشد، جنگ یا سوانح طبیعی یا فیزیکی وشخصی و یا دیگر آسیب ها باشد و.... به هرحال وقتی بر اثر این آسیب پذیری، احساس امنیت زیستی تزلزل پیدا می کند، مردم از طریق انواع ساز وکارهای اجتماعی، ممکن است بیش از قبل،  جذب آن چگالی جمعیت مذهبی  بشوند .

اتفاقا نوریس واینگلهارت آنجا که از گروه های آسیب پذیر اجتماعی در جوامع صنعتی شده بحث می کنند، یکی از عواملی که روی آن انگشت می گذارند همین متغیر سنّ است. آنها در بحث خود به گروه هایی مانند مسنّ تر ها، زنان سرپرست خانوار،  نیروی کار پا به سن گذاشتۀ غیر ماهر، عائله مندان نادار یا کم درآمد، بازنشسته ها  و مانند آن متمرکز می شوند.

تغییر سن در محتوای دین‌داری چه تاثیری دارد؟ آیا می‌توان گفت که دینداری جوانانه شورمندانه‌تر و سیاسی‌تر است و دینداری سالمندانه عرفانی‌تر و خصوصی‌تر؟

 

 بله اتفاقا یکی از مطمئن ترین یافته های پژوهشی در جهان وایران اتفاقا همین است که  نوع دین ورزی در گروه های اجتماعی برحسب کوهارت سنی و گروه نسلی،  تفاوت های معناداری نشان می دهد.

اول اجازه بدهید دوباره یاداوری کنم که جمعیت ما پیر نشده است بلکه در ساختار آن تغییراتی پدید آمده است. به شمه ای در پاسخ به سؤالهای قبلی تان اشاره کردم. اکنون به این پرسش تان جواب عرض می کنم. در دهۀ 50 ما دوقطب دینداری داشتیم: «دینداری سنتی – محافظه کار » و «دینداری ایدئولوژیک - انقلابی». اما اکنون جمعیتی از ایران که در لایه های بالا از دورۀ جوانی به سر می برند وکم هم نیستند، بیش از که مثل نسل جوانتر دهۀ 50 به یکی از این دو قطب یادشدۀ دینداری کشیده بشوند ، شاید بخواهند در منطقۀ خاکستری بمانند. یعنی سرمشقی از دین ورزی را ترجیح بدهند که  عرفی تر، منعطف تر، مدنی تر، عقلانی تر و اخلاقی تر است.

بخشی نیز ممکن است در واکنش به دین دولتی به دین شخصی واقتضایی روی بیاورند یا به بدیل هایی مانند ایمان قلبی ویا به معنویت عرفی به جای مذهب متشرعانه.

از سوی دیگر ممکن است طیف هایی از گروه های سنی میانی که در جمعیت ما افزایش می یابند، احتمالا  به دین همچون یک منبع درونزای فرهنگی واجتماعی نگاه بکنند و دینداری داوطلبانه را بمراتب با اعتبار تر و پرنفوذ تر از دین به مثابۀ ایدئولوژی دولتی تشخیص بدهند که دستور عمومی لازم الاجرا  از بالا و اجباری است.

 حداقل بخشی از جوانهای مؤثر دورۀ انقلاب مذهبی نیز که اکنون عازم دوران پیری هستند، طبعا خواهند کوشید تجربه های تلخ  وپرهزینه را به نسل های جدید انتقال بدهند و از  آغشته شدن علایق و منویات دینی با جزمیت و تمامی خواهی و قهر وانحصار وخشونت برحذر بدارند. البته اگر بتوانند!

تمام احتمالاتی که عرض کردم سویه های خوشبینانۀ موضوع هستند. حالا اجازه بدهید اشاره ای هم به سویۀ دیگر  ونگران کننده داشته باشم. ممکن است از یکسو با افزایش سنین بالای جوانی و متأهلان و مانند آن ،و از سوی دیگر برنامه های دولتی ورسمی درباب دین، ما شاهد گسترش هرچه بیشتر  روند «کالایی شدن دینداری» در میان قشرهای وسیعی از جمعیت باشیم. به عبارت دیگر این قشرها مجبور بشوند دینداری رسمی ونهادی مورد نظر  را در لقلقۀ زبانها و ظاهر رفتارهای شان مراعات بکنند تا با آن بتوانند بیرون بیایند، ادامه تحصیل بدهند، کار بکنند، موافقت اصولی بگیرند، مدرسه  وآموزشگاه تأسیس بکنند و حاشیه اطمینان برای فعالیت های اقتصادی واجتماعی شان درست بکنند. به تعبیر عمیق حسین بن علی : «یدورونَه ما درّت به معائشُهم». کالایی شدن دینداری، ناراحت کننده ترین وضعی است که یک میراث معنوی در جامعه می تواند پیدا بکند.

در عین حال با همۀ نگرانی هایی که نسبت به مشکلات حافظه تاریخی ایرانیان وجود دارد فکر می کنم تغییرات محیط جهانی و دنیای اطلاعات و شبکه ارتباطات، تاحدی به پختگی درک زیست جهان جامعه ما از دینداری کمک خواهد کرد.

مخصوصا توجه داریم که در دورۀ انقلاب نیمی از جمعیت ایران در روستاها زندگی می کردند و فرهنگ روستایی عملا بر بسیاری از ماها سایه انداز بود اما اکنون طبق سرشماری 1390، میزان شهرنشینی نزدیک به 71 ونیم درصد است. این از آنچه قبلا کارشناسان برآورد می کردند یعنی حدود 68 ونیم درصد نیز، جلو زده است![iii] هرچند این رشدِ پرشتاب، سطحی  ومعیوب است اما به هرحال آثاری در الگوهای اندیشگی ورفتاری در بخشی از  جمعیت ما من جمله در امر دین ورزی برجای می گذارد. به تعبیر هیوم مهم نیست انسانها دین دارند یا ندارند یا کدام دین را دارند بلکه مهم این است که خودشان در چه وضع وحالی هستند، دینداری شهروندان توسعه یافته، معمولا آزادمنشانه تر و معقول تر و مؤدبانه تر است

در مجموع می توان گفت امکان ها و زمینه های هوشمندی و پختگی در زیست جهان جمعیت ما احتمالا بیشتر می شود. هرچند متأسفانه تصور نمی کنم این تحول و هوشمندی در سیستم های رسمی متصلب ما  وحواشی اجتماعی شدیداً گره خورده و وابسته به آنها، افق چندان روشنی داشته باشد. برعکس آنها به پشتوانه های مالی وسیاسی به بازتولید الگوهای فورمال سنتی، ایدئولوژیک وهژمونیک دینداری از طریق آموزش وپرورش و رسانه های دولتی و  نهادهای شبه دولتی اصرار می ورزند. این، بنا به فهم قاصر بنده نگران کننده است. مخصوصا عرض کردم سهم سنین زیر 9 سال ما هنوز نسبت به سالهای قبل بیشتر است. سنینی که در معرض این بازتولید فرهنگی واجتماعی مذهب مورد نظر قرار دارند.


فایل پی دی اف



[1] Existential  security



[i] پژوهشکدۀ آمار (1388) پیش بینی جمعیت ایران تا سال 1405. تهران: مرکز آمار ایران.

[ii] Department of Economic and Social Affairs(2004) WORLD POPULATION TO 2300. New York: United Nations.

[iii] پژوهشکدۀ آمار ، مأخذ فوق الذکر

نظرات 9 + ارسال نظر
م اسدی سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:46

چه می شد رابطه کمابیش خطی سن و دینداری من از پارامترهای به شدت پاداش محور (بهشت موعودی که در زمین نیافتم ) و عقوبت هراس ، اندکی هم شوق پرواز و آهنگ رهایی می آموخت

دوست معنوی وهمکار معلم من
شوق تعالی ورهایی تان مشتعل تر باد ...همی همچنان....
م-ف

ا. ذ. سه‌شنبه 11 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 17:48

با تشکر، گفتمان بی نظیری است که حداقل تا جایی که من اطلاع دارم بسیار کم بدان پرداخته شده است.

سلام و ممنون و شاید با نقد ونظرتان ویراسته شود
م-ف

عالیه چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:50 http://shekarbagy.com

تحلیل بسیار جالبی از رابطه تحولات جمعیتی بخصوص سن با مبحث دینداری بود،سپاس فراوان.عالیه شکربیگی

همکار ودوست ارجمند
ممنونونیازمند نقد ونظرتان مثل همیشه
م-ف

خلیل چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 11:00 http://tarikhroze.blogsky.com

با سلام،

سپاس از انتشار این مطالب واقع بینانه.

سلام و لطفا مثل همیشه از انتقادهای تان بهره مند فرمایید
م-ف

حمید کشاورز چهارشنبه 12 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 16:18

با سلام خدمت استاد عزیزم

رابطه تحولات جمعیتی با مبحث دینداری موضوع جدی می تواند باشد.ولی آیا باور و ایمان به دینداری در حال دگرگونی نیست؟استاد ممنونم از موضوعی که مطرح کردید.

سلام بر دوست محقق ارجمند
ممنون از طرح بحث
اگر فرصت کردید به این دو مطلب نیز نگاهی بیندازید در ارتباط بحث تان هست


آیا ایرانیان، سکولار می شوند؟ آینده دین ورزی چگونه است؟
http://farasatkhah.blogsky.com/1391/01/19/post-110/
فراتحلیل تعداد 56 تحقیق ایرانی درباب دین ورزی
http://farasatkhah.blogsky.com/1389/11/27/post-33/

با بهترینها
م-ف

مهدی زعیم پنج‌شنبه 20 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 12:24

استاد ارجمند جناب دکتر فراستخواه
با سلام و تحیت
در فراز های پایانی بیانات جنابعالی نگرانی ارائه الگوهای رسمی و ایدئولوژیک از سوی مراجع رسمی دیده می شود و به حق هم هست که این موضوع سهم فعالیت و بار نهادهای اجتماعی همچون خانواده را در شرایط امروزین ایران سنگین تر می کند که گاهی متاسفانه شاهد کارکرد مؤثر این نهاد و ارتباط منطقی اجزای این نهاد در ایران نیستیم در صورتی که تربیت یکی از وظایف سترگ خانواده است و در نظام های ایدئولوژیک این امر خیلی دشوارتر است ولی غفلت از آنهم آسیب زا تر
متشکر از بحث به جا و متین جنابعالی
ارادتمند
مهدی زعیم

سلام بر دوست بزرگوار جناب زعیم وممنون از ارزش افزوده کلام تان
م-ف

مهدی احمدیان چهارشنبه 17 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 00:43

درود فراوان بر استاد بزرگوار
من خوشحالم که اکنون هستند بزرگانی که پرداختی مساله وار و دغدغه هایی همراه با جامعه و روشی نوین به همراه دارند من چند سوال دارم:
واقعا فرضیه های دینی تا چه حد قادرند پدیده هایی از حیات را توضیح دهند که برای درک بی یاور انسان غیر قابل توضیح هستند؟
و تا چه حد در فراهم آوردن پایه ای برای داوری ها و اعمال انسان موثرند؟
تا چه حد برای بهبود کیفیت بشریت ارزش دارند؟

در آرزوی دیدار دوباره شما
دانشجوی اصفهان مهدی احمدیان

دوست محقق خوبم ممنون از طرح پرسشهایی مهم درباب
امر دینی و توضیح حیات انسانی
امر دینی و مسألۀ داوری
امر دینی و مسألۀ کیفیت زندگی بشر
......
می کوشم در این خصوص بیشتر فکر بکنم از اینکه مرا به تأمل واداشتید ممنونم
م-ف
17 آبان 91

محمود عبایی شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 23:03

سلام و درود بر استاد گرامی جناب دکتر فراستخواه
با تشکر از مطالب ارزنده و راهبردی جناب عالی و آرزوی توفیقات روز افزون و ارزوی محال بهره مندی مدیران و سیاست گزاران کشور از نظرات شما

جناب دکتر ضمن همدلی با نگرانی شما که در پایان مصاحبه امده بود و اینکه امکان بازتولید دین سیاسی و یا دین ایدئولوزیک بوسیله دستگاه های رسمی اموزشی - ترویجی و یا سوء استفاده از دین برای فراهم سازی امکان معاش و .... با توجه به تخصص شما در حوزه تحقیقات آموزشی و اموزش عالی می خواستم بدانم آیا شکل و محتوای نظام اموزشی ما همچنان متصلب و منجمد می ماند ؟ و امکان گشوده شدن فضاها و فرصت های آموزشی غیر رسمی در آینده نزدیک فراهم نمی اید ؟ اخیرا یک نهضت کوچک برای به مدرسه نفرستادن کودکان در ایران پدید امده است ......... همچنین در حوزه رسانه های گروهی ......... ظاهرا اتورتیه این رسانه ها در مقایسه و رقابت با رسانه های شخصی و انفرادی یا رسانه ها متکی به شبکه های اجتماعی غیر رسمی کاهش می یابد اساسا این بحث با مساله تغییرات در سرمایه اجتماعی ایران چه نسبتی دارد ؟ . با توجه به تغییرات در این زمینه ها آیا همچنان امیدی به بهبود شرایط نیست ؟

دوست وهم مباحثه بزرگوار با سلام نکات بسیار درخور تأملی به اضلاع بحث افزوده اید
همواره با این پارادوکس هم در نظام های های آموزشی وهم در تکنولوژی رسانه ای درگیر هستیم که چقدر می توانند رهایی بخش وچقدر اسارت بار هستند حضرت عالی روزنه ای از تحولات معطوف به گشایش ورهایی در هر دو حیطه برای ما گشوده اید که باید همه دربارۀ آن بیندیشیم
ممنون از ارزش افزوده ملاحظه آن نازنین
م-ف
12 آذر91

پیمان سماواتی شنبه 11 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 23:10 http://aseman700.blogfa.com

درود فراوان بر استاد ارجمند

باجازه شما این مقاله را در وبلاگ شخصی خود با نام و نشان اصلی باز نشر دادم . امید من این است که خوانندگان وبلاگ من بیش از پیش با افکار و مطالعات مفید شما آشنا شوند . امیدوارم به مصداق زکات العلم نشره و البته ذکر منابع موافقت داشته باشید
دوستدار شما پیمان سماواتی

سلام بر دوست محقق ارجمند وممنون ونیازمند نقد ونظرتان
سرشار باشید همی همچنان
م-ف

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد