ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
چون آب ، در گودال خود خشکیدن....
برای اینکه اوضاع بیرون تغییر پیدا بکند و گره فروبستۀ ایران گشوده شود؛ من نیازمند اهتزاز درونی هستم مثل اهتزاز خاک در بهار..... اگر ساخت قدرت، مناسبات ثروت و شرایط اجتماعی خوب نیست، اگر جهالت است و نهادها و سیستمها توسعه نیافته اند نمی سزد که انسان تسلیم این شرایط بشود...
رنج اگزیستانسیل «فروغ» چه بود؟ این بود: «می توان چون آب در گودال خود خشکید». او به دنبال تجربه های پرواز و اوج گرفتن بود. آرزوی فروغ این بود که نباید در گودال خود خشکید، باید رها شد و از درون جوشید و جاری شد ....
باید از سطح نازل انفعالات و سرخوردگی ها عبور کنیم، خودآگاهی انسانی و اجتماعی وکائناتی و وجودی خویش را فعال کنیم، عمیق ترین ظرفیتهای وجدانی و معنوی و هوش هیجانی خود را بیدار کنیم و انرژی های سرشار پاکیزه و تازه ای به محیط زندگی خود گسیل کنیم...
من به مدد ذهن خلاق ومراقبه نفس ، دوباره ساخته و آفریده میشوم. از درون ذهن وضمیر خودم جَست می زنم، جهد می کنم، بر می خیزم و معطوف به خیر عمومی و صلاح عمومی می شوم. برای تحول وتوسعه جامعه باید کار کرد و عمل اجتماعی کرد