ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 | 31 |
پرستش
آزاد که می اندیشیم می بینیم ما همه پرستش چیزی و چیزهایی میکنیم و درگیر کثرت و تفرقه ای از اشیا وآدمها و بُتواره ها هستیم
چیزهایی که میپرستیم با ما هستند ولی نه برای همیشه. خالی وجود ما را هیچ چیز پُر و سرشار نمی کند.
خُنُک آن کلیّت اصیل که چیزی از چیزها نیست. معنایی نهایی که برون می آید و پنهان می شود.
همه چیزها و همۀ معانی از او می آویزند.
در چیزها فقط لمحه ای از او هست و دیگر هیچ؛ جز سایه های تاریک شان.
قومی به فکرت در او مردّدند و قومی در حیرت، متحیرند.
قومی به ایمان می پرستند وقومی به عرفان. به سُکر عشق ومستی می پرستند و یا به شکر حیات وهستی.....
هرچه هست، نیمۀ گمشدۀ ما و نیمۀ گمشدۀ جهان ماست که از او ساده ترین صورتهای زندگی ما و تجربۀ بودنمان معنا میگیرد؛
قدم زدن در پیاده رو، ایستادن در انتظار مترو، آرام بودن در ازدحام غوغایی، گذشتن از کسی، ایستادن دربرابرستمی، دفاع از حقی ، گرفتن دستی و برافروختن شمعی....