مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مهر مهسا

مهر مهسا

مهر ماه از راه می رسد و مهسای نازنین نیست.

مهسا در نغمه زندگی جوانان سرزمین خود جاری است..... مهسای خسته !اکنون آسوده بخواب.

ژینا واژه ای شد برای طنین همه صلابتی که در فرهنگ­نامۀ کردی این سرزمین به اندازۀ تاریخی سنگین فشرده گشت،

در واژگان ایرانی، از اکنون آن تا ابد، مهسا کلمه ای شد برای روح غریب و محبوس زندگی.

عکس­های قشنگ تو  فریاد هویت های فروخورده ای شد برکشیده تا آن سوی آسمان: بگذارید زندگی بکنیم.....

مهسا نشان توجه نسلی بی قرار به بدن خویش شد، به سبک زندگی و به شرف و به آزادی...

مهسا معنای حیات هراسانی شد؛

حیات مدنی و اجتماعی و فرهنگیِ دریغ گشته از نسلی شد در بی معناترین مکان شرم آور یک حکومت...

و اکنون در برگ ریز خزان،

من با شرمساری از چشمان معصوم مهسا؛

به سرکلاس­ها می روم تا درس وبحث با دختران وپسران سرزمینم ایران را با همه تنوعات باورها و سبک های زندگی شان،

به یاد ژینا آغاز بکنم و با یاد او نیز پایان بدهم

مهسای خسته! مسافر نگران کردستان! آسوده بخواب که تپه های ایران زمین ازهر سو، از البرز تا زاگرس

گواهی می دهند به زوال عصر شکار.

 نوبت کشت وکار وشور وشوقِ شکوفایی خواهد رسید

دریغ اما، بی تو....

بر جریدۀ عالم ثبت است: ژینا 22 ساله؛ در جمع خانواده به زندگی دعوت شد،

در نابکاری دولت جان باخت و در فریاد خیابان ادامه یافت...



 

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد