به گزارش خبرگزاری کتاب ایران ایبنا ،
نشست معرفی و رونمایی از کتاب «آرامش درطوفان»
به قلم دکترمریم برادران، با حضور استادان فلسفه و علوم انسانی، یکشنبه 9 بهمن 1401 در خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد.
فریدون
رحیم زاده در این نشست با طرح این سؤال که نابغهها چه شکلی هستند گفت: در علوم
تجربی با نوابغ آشنایی داریم اما مصداق آن در علوم انسانی برای ما محسوس نیست. اگر
انسان حسود نباشد و منصف باشد میتواند تواناییهای افراد را توصیف کند.
او با اشاره به اینکه چگونه فراستخواه ممکن میشود
بیان کرد: کانت میگوید علم تجربی و فلسفه چطور ممکن میشود؟ بنابراین اینجا هم
سؤال من این است که فراستخواه چگونه ممکن میشود؟ چون بسیاری از ویژگیهای
فراستخواه را ممکن است دیگران هم داشته باشند اما چرا همه آنها فراستخواه نمیشوند؟!
من در پاسخ میگویم، جمع آوری ویژگیهای مثبت شخصیتی و علمی در فراستخواه او را
منحصر به فرد کرده است. در این زمینه که او کار میکند به معنای دقیق کلمه منحصر
به فرد است.
به گفته این استاد دانشگاه، او هر وعده ای میدهد
عمل میکند و هر کاری داشته باشید میتوانید خیالتان راحت باشد که انجام میشود
حتی گاهی ایشان در وزارتخانه علوم برای ما کارهایی کرده که یک پژوهشکده باید آن را
انجام میداده است.
رحیم زاده گفت: فراستخواه جمع جبری ویژگیهایی
مثبتی که درباره او گفت میشود نیست، بلکه همیشه مازادی دارد و آن مازاد از جنس
خاصی است که فراتر از تعهد، دقت، سواد و ... است. شاید به همین معنا نمیتوان از
او الگو گرفت چون او مازاد همیشه در فراستخواه هست و همه این را متوجه میشوند.
حالا چرا فراستخواه این گونه است؟
این استاد دانشگاه بیان کرد: ظاهرا ایشان همیشه
در عجله است، تند راه میرود، وقتش را تلف نمیکند! اول ما فکر میکنیم این عجله
است اما بعد متوجه میشویم او دریافتی از هستی و زندگی و زمان دارد و میداند که
وقت وجود ندارد. صوفی ابن الوقت نباشد ای رفیق... وقتی که وقت وجود ندارد و شما
نگاهت به دنیا این است که اگر زمان گذشت، گذشت! آن وقت نگاهتان به هستی متفاوت میشود.
آینده همواره به عنوان یک آرزو در ماست و چیزی که وجود دارد حال حال است و اگر وقت
گذشت، گذشت! اگر کسی چنین دریافتی از هستی داشته باشد کنش مشابه فراستخواه دارد.
رحیم زاده با بیان اینکه فراستخواه در مواجهه با
اندیشهها نقد اندیشه نمیکند و همه اندیشهها را میخواند و میکاود گفت:
فراستخواه وقتش را تلف نقد نمیکند و به همین دلیل است که وقتی به کثرت و گستردگی
ارجاعات او نگاه میکنید میبینید که او در نقد چیزی نمانده است چون آن زمان برای
او کم است. من همیشه فکر میکردم تصویر یک نواندیش یا روشنفکر دینی تا دورههایی
غالب ترین تصویرش، فراستخواه است اما جالب است که بدانیم که چه اتفاقی رخ داد که
او شیفتی به حوزه آموزش عالی داشته است و در این زمینه مقاله و کتابهای زیادی
نوشته است. چرا کسی که علم دین بلد بوده و فلسفه خوانده و زحمت کشیده و کنشگر
اجتماعی بوده میآید در یک حوزه کاملا متفاوت و آنجا هم مرجع میشود؟ من یاد
اسپینوزا میافتم که وقتی نفی اش کردند در زیر زمین خانه اش ماند.
او با بیان اینکه فراستخواه به دو پرسش باید
درباره خودش پاسخ دهد توضیح داد: نخست اینکه آیا او هم خودش را کنشگر مرزی در حوزههای
اندیشه، اجتماعی و ... میداند؟ دوم اینکه آیا آدمی در سطح فراستخواه تا کجا میخواهد
تولید منبع برای ارجاع و استفاده دیگران بکند. او یک تولید کننده درجه یک است و
همه کارهاش درجه یک و اصیل است. آیین نامهها و کتابهایی که در گوشه ای انبار میشوند
همواره موضوع یک طرح پژوهشی برای فراستخواه میشود. این تولید منبع برای اینکه
دیگران استفاده کنند در یک دوگانه دیگر قرار میگیرد و آن این است که فراستخواه
آیا میتواند منبع الهام هم باشد یا خیر؟ رحیم
زاده گفت: مرحوم بازرگان، آیت الله طالقانی، شریعتی و شهید مطهری به لحاظ
عمق و گستره و دانشی که فراستخواه در این زمینهها کسب کرده در یک مداری قرار
گرفته اند. اما سخن من این است که چگونه میشود دسته بندی کنیم که فراستخواه هم
منبع الهامی برای دیگران باشد.
او در پایان یادآور شد: خیلیها در این جام جهانی
به دلیل مسی طرفدار آرژانتین بود و میگفتند عالم فوتبال یک جام به مسی بدهکار است
اما فراستخواه یک نظریه به جامعه بدهکار است و امیدوارم او بتواند نظریه ای که
جامع نظرات او باشد را تدوین کند. مثلا کنشگر مرزی بودن که او طرح کرده آیا میتواند
نظریه باشد یا خیر؟ فراستخواه نام ناپذیر است و به همین دلیل است که دیگران
فراستخواه را دوست دارند و او را جدی میگیرند.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران ایبنا ، نشست معرفی و رونمایی از کتاب «آرامش در طوفان»
به قلم مریم برادران، با حضور استادان فلسفه و علوم انسانی، یکشنبه 9 بهمن 1401 در
خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار شد
نعمت الله فاضلی استاد انسان شناسی درباره کتاب «آرامش در طوفان» بیان کرد: درباره این کتاب پرسشهای زیادی میتوان مطرح کرد. مثلا من از این کتاب چه میتوانم بیاموزم؟ یا این کتاب چه چیزهایی میگوید؟ هر خوانندهای میتواند روایت خودش را از این کتاب داشته باشد و میتواند بگوید این کتاب چه چیزهایی میگوید و چه چیزهایی نمیگوید؟ یا میتوان به این پرسش پاسخ داد که جایگاه این کتاب در میان دیگر کتابهای زندگینامه نویسی کجاست؟ اما من نمیخواهم به این پرسشها پاسخ دهم و میخواهم به این سوال جواب دهم که این کتاب چگونه کتابی است؟ فوکو یک کتابی دارد به نام «این یک چوپوق نیست» و من هم پاسخی که میخواهم به این سوال دهم که این چگونه کتابی است؟ این است که این یک زندگینامه نیست. او درباره ویژگیهای موجود در این کتاب بیان کرد: اولین ویژگی این کتاب در بین کتابهایی که استادان دانشگاه درباره زندگینامه خود نوشتهاند، این است که این کتاب چند صدایی است و چندصدایی بودن زندگینامه کار بسیار دشوار و نادری است. برادران که راوی کتاب است تلاش بسیار زیادی کرده است که زندگی فراستخواه را نه فقط از زبان خودش که از زبان شاگردان و دوستانش و دیگران روایت کند. مثلا صدای همسر فراستخواه، که کمتر و کوتاه تر از صدای فراستخواه نیست و این کار بزرگی است که مؤلف انجام داده است. یا صدای کسانی که در بالنده شدن و برساختن فراستخواه نقش داشتند و همچنین صدای گروههای فرودستی که با فراستخواه کار کردند و ارتباط داشتند.
این استاد دانشگاه درباره سبک نگارش این کتاب که دو دهه است در تاریخنگاری رواج یافته بیان کرد: سبک نگارش این کتاب مایکروهیستوری است. یک تاریخنگاری خرد و تاریخنگاری ریز است و مثل هر تاریخ دیگری پر از قهرمان و ضدقهرمان است. اینجا شما داستان برآمدن و بالنده شدن طبقه متوسط ایرانی را از زمان مشروطه میبینید و به اعتقاد من فراستخواه با مشروطیت متولد میشود و نماد مشروطیت و انسان مدرن رشد یافته و بالنده شده در جامعه ایرانی است.
فاضلی
ادامه داد: فراستخواه نماد برجستهای از تاریخ ماست که از پایین شروع
به حرکت میکند. از ریزترین سطح، از داستان پدرش تا محله و مدرسهشان. چیزی که میبینید
انرژی و شوری است که سوژه مدرن و متجدد ایرانی به معنای ایرانی کلمه در خودش ایجاد
میکند و اینکار را تاریخ معاصر ما و نهاد مدرسه و خانواده
جدید ایرانی میکند. او پدربزرگش را به دلیل چندهمسری نقد میکند و وقتی وارد
خانواده هستهای مدرن ایرانی میشود، تلفیقی از مذهب و ملیت است.
او درباره منابع هیجانیای که تاریخ ایران معاصر
ما را ساخته است بیان کرد: ملیتخواهی، آزادیخواهی، تجدد، مشروطیت و در عین حال
زبان فارسی، مذهب، سنتها و هویتهای محلی مجموعهای از منابع هیجانی هستند که در
این مایکروهیستوری روایت میشوند.
فاضلی درباره ویژگی سوم کتاب «آرامش در طوفان»
بیان کرد: این کتاب از آن زندگینامههایی نیست مثل اسلامیندوشن یا مثل هاشمی
رفسنجانی که یک سیاستمدار نوشته است یا از آن زندگینامههایی نیست که ادیبانه یک
روایت را خلق میکند. این کتاب یک اتواتنوگرافی و یک مردمنگاری است. اتواتنوگرافی
یعنی زندگی خود را به مثابه داده فرض کردن اما درباره فرهنگ صحبت کردن. اما اینجا
کار به صورت تیمی انجام شده و ژانر جدیدی است که فراستخواه و برادران خلق کردند.
او افزود: محتوای کتاب درباره فرهنگ و تحولات آن
است. درباره تحولات مدرسه، دانشگاه، آیین و رسوم، تحولات خانواده، سنتها و تحولات
ریز و درشت دیگر است و نکته مهم آن تحلیلها و تفسیرهای بسیار عمیقی است که
فراستخواه از این تحولات میکند و ما با مفاهیم علوم اجتماعی و جامعه شناسیای
مواجه میشویم که در بستر اتواتنوگرافی مطرح میشود اما ظاهرا اتوتنوگرافی نیست و
دارد به خواننده بستر میدهد تا ادراک شناختی خود را با ادراک حسی خود تلفیق کند و
راحت ارتباط برقرار کند و این هم یکی از هنرهای فراستخواه و برادران است.
او در ادامه اظهار کرد: ویژگی چهارم این اثر این
است که این کتاب، واقعا کتاب است و شبهکتاب یا ناکتاب نیست. کتاب حرمتی دارد و به
قول رولان بارت این کتاب نویسنده دارد و نویسا ندارد و ما امروز برای گرامیداشت و
پاسداشت یک کتاب اینجا آمدهایم. تألیف فقط مفاهیم نیست. تألیفِ قلوب و جغرافیاست.
او با اشاره به تعبیر دلوز از کتاب گفت: به گفته
دلوز تولید از اتصال بهوجود میآید و هویت جدید میدهد. کتابها این کار را میکنند
و اتصال و پیوند برقرار میکنند. این کتاب پیوند برقرار کرده و شکافها را پر میکند.
هر کتابی باید در خواننده احساس ایجاد کند و این کتاب زندگی را در ما آغاز میکند
زیرا زندگی با احساس آغاز میشود جاهایی که میخندیم و گریه میکنیم. وقتی غمگین و
شاد میشویم و کتاب باید برای خواننده احساسی را تولید کند زیرا به قول آنتونیو
داماسیو عقل و احساس دوچیز نیستند و یک چیز هستند.
فاضلی گفت: به قول مایکل پروست وقتی ما کتابی را
میخوانیم نویسنده تمام میشود و از آنجا به بعد خواننده آغاز میشود و آن وقتی
است که خواننده بتواند پرسشهایی را در برابر آن متن قرار دهد. از اینجا به بعد
این ما هستیم که باید درباره این کتاب از خودمان پرسش کنیم که نسبت من با این کتاب
چیست؟ و پاسخ من این است: برای من روایت این کتاب روایت روشنفکر دانشگاهی است. ما
در ایران روشنفکر مثل جلال آل احمد و علی شریعتی را داریم اما این جرم به دانشگاه
است اگر این دو را روشنفکر آکادمیک بدانیم.
او در ادامه درباره روشنفکر دانشگاهی بیان کرد:
کسانی را داریم که واقعا دانشگاهی هستند. یعنی کاری به حوزه عمومی، سرنوشت و سرشت
جامعه ندارند و فقط به رشته خود تعهد دارند. اما ژانر دیگری وجود دارد به نام
آکادمیک اینتلکچوال. کسانی که میخواهند حوزه عمومی و دانشگاه را به هم پیوند
بزنند و سعی میکنند دانش، زبان علم، فرهنگ، عقلانیت و منطق را در استاندارد جهانی
آن بیاموزند. اما در عین حال از زمینه و زمانه خود از تریبون دانشگاه سخن بگویند.
او ادامه داد: فراستخواه برای من یک روشنفکر
دانشگاهی است که نسبت به پیامد حرفهایش برای نسل زمانه خود بیمسئولیت نیست.
استدلال، منطق و شواهد تجربی میآورد و در عین حال شیوا و بلیغ سخن میگوید و تلاش
میکند که تأثیرگذار باشد. مهمتر از همه یک روشنفکر دانشگاهی کسی است که مسئله
شناس است و دردها و مسالههای جامعه را پرابلماتیز میکند. این
کار ساده ای نیست و از درون رنجها و پایینترین لایههای جامعه و از درون تجربه
زیسته زندگی شخصی بیرون میآید. فراستخواه کارگری کرده است، سربازی و جنگ رفته
است، مبارزه کرده و سوپری کرده است. او در چارچوب نظم پادگانی جامعه نماند و
هیچوقت سرباز نشد بلکه سوژه شد. یک سوژه کنشگر خلاق و تأثیرگذار که راوی روایت علم
و جامعه معاصر ایران است و این کتاب بخشی از ساخته شدن ایران مدرن و ایران معاصر
ماست.
ویرانه زبان در جامعۀ کنونی ایران
نظم پادگانی ؛ سوژه و سرباز
کل صوت وتصویر در خانه اندیشمندان علوم انسانی
و