مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

تاریخ میان به جای تاریخ فقدان

دکتر محمد فاضلی ؛ جامعه شناس ایرانی

(منتشر شده در : شرق؛ دو‌شنبه ۲۹ خرداد ۱۴۰۲، شماره ۴۵۸۰، سیاست، ص 2)

معرفی کتاب کنشگران مرزی

برخی تاریخ ایران را با «فقدان» روایت کرده اند و این گونه روایت ها فراگیر هم شده است. تاریخی که در آن فقدان طبقه، نهادهای مدنی، بخش غیردولتی، حوزه عمومی، کنشگران منتقد مستقل یا بوروکرات های میهن دوست و آدم حسابی، وجه غالب است. مقصود فراستخواه معتقد است این گونه نگاه کردن به تاریخ ایران، واقعی نیست و آدم را دچار فلج ذهنی و بی عملی می کند. او مخالف نقد تاریخ ایران نیست، اما می بیند که جامعه ایران توانمندی هایی دارد که زندگی را در زیر پوست آن جاری و مطالبه زندگی کردن را در آن نهادینه کرده است و به گمان او، تاریخ ایران تاریخ فقدان نیست. مقصود فراستخواه همچنین زیر بار این نمی رود که داستان ایران معاصر را یکسره در چارچوب وضع ژئوپلیتیک، ساخت دولت یا همه ساختارهای کلان دامنه تحلیل کند. سهم کنشگران و سه عامل انسانی در تاریخ برای او پررنگ است. جالب اینکه فکر می کند چون ساختارها معیوب اند، کنشگران نقش مهم تری دارند و «ابتکارات و افق گشایی های هوشمندانه از طریق عاملیت های فردی، گروهی، محلی، مدنی، سمنی، حرفه ای، صنفی و تخصصی، تنها مسیری است که می توان از آن طریق با محدودیت ها، انسدادها و فروبستگی های ساختاری مواجه شد» (ص 20) و به گمان اول، به همین دلیل در اوضاع و احوال انسدادی جامعه ایران نیز روزنه هایی گشوده می شده است؛ در لحظه هایی که صداهای متفاوت کنشگران مرزی، به گوش سیاست و جامعه می رسیدند و راه می گشودند.کنشگران مرزی، آدم هایی هستند که به قول فراستخواه «در فضای خالی میان ایوان جامعه و دیوان دولت» (ص 26) حرکت کرده و به عنوان سازوکارهای جبرانی و ترمیمی، سعی کرده اند ساختارهای ناقص و گاه ناموجود را جبران کنند. آنها کسانی هستند که در فضای ساختارها، بر اساس عاملیت انسانی و کنشگری فعال، دنبال دگرگشت های ساختاری می گردند. کنشگر مرزی در فضای بین علم و قدرت سیاسی حرکت می کند؛ کمال گرا نیست اما نتیجه گراست؛ اهل لابی گری و مذاکره برای بهبود وضع جامعه است و بیشتر اهل اصلاح است و انقلابی نیست؛ دانش و آگاهی را از علم و جامعه به سطح حکومت می برد و مسائل حکومت را هم به عرصه علم و جامعه وارد می کند. فراستخواه می کوشد تا تاریخ ایران معاصر را نه از زاویه ساختارهای کلان دامنه که همواره صلب و بدون تغییر جلوه می کنند و بن مایه تاریخ فقدان شده اند، بلکه از زاویه تاریخ میان روایت کند. تاریخ میان یعنی جایی که «میان سرکوب و مقاومت، فضای گفت وگو هست و عاملانی که نه در خط سیاه سرکوب بودند و نه در صف نخست مقاومت، در میان تردد می کردند» (ص 50). فراستخواه فضاهای سایه روشن میانی را می جوید؛ جایی که کنشگران مرزی فضا می ساخته اند؛ «آفریدن فضاهای اقتضایی در حواشی و حتی درون فضاهای رسمی بوروکراسی دولت؛ دگرسازی فضای رسمی سیاسی؛... آشنایی زدایی از فضاهای معمول دولت و اجتماعی سازی فضاهای دولت» (ص 69). کنشگر مرزی، قهرمان تاریخ میان است؛ چرا که سیاست را نه در کاخ ها و نه در احزاب، نه در دیوان دولتی و نه ایوان مدنی، بلکه در تردد میان آنها پی جویی می کند (ص 84). کنشگر مرزی برای فراستخواه کسی است که اگر «کسانی می گویند آزادی می خواهیم، کنشگر مرزی از خود می پرسد این آزادی با چه هنجارهایی قوام می گیرد؟ قومی، برابری می خواهند، کنشگر در فکر آن است که چگونه و با چه ساختار اجرائی؟... اگر ایران را می خواهیم، منظور کجای ایران است و ایران برای چه کسانی؟» (ص 81). کنشگر مرزی کسی است که به مشخصات اجرائی سیاست نگاه می کند و نمی گذارد سیاست خصیصه اسطوره ای و ایدئولوژیک پیدا کند. کسی است که به قول ماکس وبر جامعه شناس، در عالم اندیشه بلندپرواز و نقاد است، اما در عرصه سیاست عملی، صبور است و واقعیت های زمخت سیاست را می شناسد و با دستپاچگی و بلندپروازی عمل نمی کند (ص 85). مقصود فراستخواه از نظریه شروع نمی کند، بلکه تاریخ ایران را به شیوه استقرایی جست وجو می کند تا ردپای کنشگران مرزی و کنش های مرزی را بیابد. کنشگران مرزی را در خاندان جیهانی سده چهار هجری تا زیست مرزی ابن سینا و کنش مرزی البته تراژیک ابن مقفع در هزار سال پیش می جوید؛ و البته زود بر سر داستان اصلی اش یعنی تاریخ معاصر از قاجار به این سو می رود. می خواهد نشان دهد آن روایت تاریخی که جامعه ایران را یکسره منفعل، توسری خور و مقهور استبداد نشان می دهد، صحت ندارد؛ و درست برعکس، «جامعه ایران هم به هر حال وجود داشت، کم وبیش قواره ای نهادی داشت و در برابر دولت به کلی مسلوب الاختیار برای همیشه نبود.... اصولا لزومی ندارد جامعه را فقط در شکل یک نظم تخت استبدادی ببینیم، بلکه لحظه ها و دوره های تعارض نهادی اش را می توانیم از نظر دور نداریم» (ص 197). فراستخواه با این رویکرد به تاریخ ایران، ذره بین استقرایی اش را دست می گیرد و در تاریخ معاصر ایران دنبال کنشگران مرزی می گردد؛ به دنبال امثال محمدعلی فروغی، میرزا حسین خان سپهسالار، بی بی خانم استرآبادی، حسین امین الضرب، امیرکبیر، مشیرالدوله، قائم مقام، علی اکبر سیاسی و ده ها نفر دیگر که کنشگری مرزی انجام داده اند. او همچنین تلاش می کند زمینه ها و بافت های اجتماعی منجر به بروز این آدم ها را شناسایی کند، جایگاه های ظهور و خاستگاه های فعالیت شان را آشکار کند، انواع فضاهای مرزی و کنش هایی را که خلق کرده اند مستند کند و دست آخر نشان دهد که چه ظرفیت هایی را ظاهر کرده اند، محدودیت ها و آسیب پذیری های آنها چه بوده و کارکردهای نهادساز و ساخت دهنده آنها چیست. کتاب کنشگران مرزی، روایتی امیدبخش از تاریخ ایران معاصر است؛ تاریخی که در آن خواننده درمی یابد آدمیانی کوشیده اند از حداقل فضاها برای آفریدن حداکثر بهره مندی های توسعه ای و ایجاد بهبودها استفاده کنند. گاه اشتباه کرده اند، اما اگر ایران امروز را شاهدیم و ظرفیت هایی برای ساختن آینده بهتر در آن نهفته است، تا اندازه ای مدیون کنشگری های همان کنشگران مرزی است که گاه اشتباه کرده اند و برخی ضعف های شخصی هم داشته اند. فراستخواه تا برساختن نظریه ای برای تاریخ ایران، راهی دراز در پیش دارد، اما بذرهای چنین نظریه ای را امیدوارانه کاشته است.چاپ دوم کتاب کنشگران مرزی اثر مقصود فراستخواه توسط نشر گام نو در 602 صفحه در سال 1402 منتشر شده است.

در اینجا

https://www.magiran.com/article/4419085

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد