مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

شرارت

شرارت

تاریخ تکرار میشود؛ تراژیک وکُمیک. شرارت هم با قدرت برهنه به خرَد و آزادگی و عدالتخواهی میتازد و هم لازم آید این بار زبان و خیالات  ومعانی را و زیست بدن را  وفرهنگ را به تسخیر خویش در می آورد  وبازتولید جهالت وبی خردی می کند.

حسین یکبار و تنها یکبار با شمشیر برآختۀ متولیان دینِ نیای خویش کشته شد اما مظلومیت وغربت، رنج مکرر حرّیّت وشرف و آگاهی  ودادخواهی است.

آزموده شد نه یکبارکه صدای مظلومیت برای علاج کین وخشونت، توفیر نمی کند. چارۀ شرارت در شرایط بشری، موقوف به مهارقانونی قدرت است.     (شب عاشورای 1402)

نظرات 2 + ارسال نظر
نوران دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1402 ساعت 08:03

سلام و صد سلام و ارادت و تواضع استاد عزیز من با عبارت تاریخ تکرار می شود مخالفم و با جناب زرین کوب بیشتر موافقم که ابنا بشر چون فراموش کارند خطاها یشان را مجدد تکرار می کنند این فراموشکاری آفتی است که در زندگی های خصوصی هم گاه خانمان برانداز است .

سلام برخانم دکتر عزیز دوست اهل نظر و عزیزم؛ ملاحظات حضرت عالی عالمانه است؛ بله معنایی که از استاد دکتر زرین کوب بیان فرمودید ناظر به تفسیر خاصی است و به آن معنایی که نوشتید درست است اما آنچه از مارکس نقل شده ودر یادداشت کوتاه اینجانب آمده است در صدد بیان معنا و مراد دیگری است در صدد تأکید بر چرخه های معیوب ومکرر در تاریخ است که به سادگی رفع و رجوع نمی شود : تکرار تراژیک وتکرار کمیک. شکل تراژیک تکرار آن است که یک فاجعه و یک شرارت مدام در تاریخ به صورت مکرر وبا اشکال مختلف روی می دهد (مثل سرکوب آزادیخواهان وتضییع حقوق انسانها از گذشته تا به امروز خصوصا در حکومتهای غیر دمکراتیک ) . شکل کمیک نیز آن است که کسی در گذشته به ستم کشته می شود اما بعدا به نام او وتحت عنوان رثای او وخونخواهی او ، کسانی به قدرت می رسند و دستگاه های تازه ای از تخدیر و ستم وفریب خلایق درست می کنند یعنی قهرمان یک تراژدی ، این بار به صورت کمیک و پیش پا افتاده ای موضوع مناسکی می شود که خالی از محتوای اصیل انسانی و اخلاقی و فرهنگی واجتماعی است وحتی از آن برای تخدیر و فریب بهره برداری می شود و سلب آزادی ها و تضییع حقوق انسانها با آن لاپوشانی وتوجیه می شود ....گویا یک راه چاره این است که در اشاعه تفکر و آگاهی وخردورزی وبلوغ فرهنگی واجتماعی وتوسعه سپهر عمومی گفتگویی بکوشیم و بویژه بدانیم تا ساختارهای قدرت، آزادمنشانه وپاسخگو و قابل جا به جایی بدون خشونت نباشند وگردش دمکراتیک قدرت به صورت قانونمند نهادینه نشود، تضمین های قانونی برای حقوق بشری و شهروندی در کار نباشد و همه گروه های اجتماعی از حقوق برابر برخوردار نشوند ، همچنان وهمچنیان باید در انتظار تکرار بود ؛ هم تکرار خود تراژدی ها و هم تکرار شکل کمیکی از این تراژدی ها.....قربان شما/ م.فراستخواه

نوران چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1402 ساعت 08:48

سلام ارادت و سپاس بابت توضیحات مبسوط و جذاب تفسیر کمیک ماجرا بسیار دلخراش است اما سوالی که پیش می آید با اینهمه پیش شرطهایی که حضرتعالی برای یک تحول رو به بهبود برشمرده اید آیا امیدی به بهبود اصولا هست؟ واینکه چطور امید را در دل جوانان زنده نگه داریم تا صبوری پیشه کنند و با کنش به فراهم شدن شرایط بهبود جامعه کمک کنند

سلام برخانم دکتر عزیز دوست فرهیخته دیرینم ، گفتگو با اهل فکر و اهل نقدی مانند شما هم دلکش است وهم دشوار،
دشوار است چون هرچه بگویم شما صمیمانه و مشفقانه محدودیت های کلام اینجانب را نشان خواهید داد . چون مطالعه آن عزیز زیاد است غالبا دست تان کتابی دیده ام حتی در رفت وآمد های درون شهری وبرون شهری.... دانش وسیع شما سبب می شود که محدودیت های سخن دوستان تان را دلسوزانه نشان می دهید . پس مشکل است با شما طرف صحبت شدن!
در عین حال عرض کردم هم صحبتی با شما دلکش نیز هست چون موجب می شوید طرف نقدتان(در اینجا بنده) بیشتر فکر بکند وبیشتر بیاموزد ودقیق تر سخن بگوید . شما همواره مهربان وهمواره جدی و دقیق ونقاد هستید واین از جمله فضایل شماست وستودنی است پس من برای اینکه هم صحبتی با شما را از دست ندهم پاسخی برای تان می نویسم تا بازهم بتوانم در ادامه از نقدهای تان بهره مند بشوم:
گاهی می بینیم از امید چنان سخن می رود که گویا امید داشتن همان قطعیت داشتن است. وقتی می دانیم فردا خورشید دوباره طلوع می کند اینجا امید و ناامیدی چندان در میان نیست. متخصصانی که در لابراتوارهای مجهز هواشناسی می نشینند و با دیدن تصاویر کل زمین، جو، لایه ها، اقیانوسها وحرکت توده ها و داده های مادون قرمز و الگوریتم ها ومحاسبات دقیق ریاضی وخروجی های داده های برخط و هم هنگام خود، از بارش هایی در اول هفته سخن می گویند آنها امیدوار نیستند بلکه می دانند که چه اتفاقی وچرا خواهد افتاد.
پس امید کجاست؟ امید، آن وضعِ وجودی و آن حالت ذهنی است که کشاورز دیمیکار ِ محلی دارد، بذر ها را می افشاند به امید ابری و نسیمی و بارانی.
امید آنجاست که ابهامی هست وتنشی هست. در امید رنجی هست، رنجِ شجاعتی باید کشید تا امیدوار شد، شوق عزیمتی باید در دل پروراند و قدرت تصمیمی باید در سر داشت تا بتوان امید بست. و جوانان ما به حدی از رشد رسیده اند می توانند بار سنگین چنین امیدی را بردوش بکشند و برای هم نیز هنوز به امیدی فریاد می کشند
«امید» بنابه سرشت خویش در موقعیت هایی معنا وموضوعیت پیدا می کند که تنشی هست، تردید وابهامی هست، شواهد نگران کننده ای هست. وقتی همه چیز روشن است و قابل پیش بینی است امیدی معنا ندارد. گزینه هایی در پیش رو داریم ، محاسبه می کنیم و جلو می رویم. بود ونبود امید درست آن گاه به میان می آید که ما در وضعیت غیرخطی قرار می گیریم، موانعی در پیش پای ماست، محدودیت هایی داریم، نااطمینانی هایی هست، اینجاست که نوبت به پویش امید در دل انسانها و در زیرپوست جامعه می رسد.
امید، یک پوزیشن ذهنی و وجودی است. یک وضع وجودی (اگزیستانسیل) است؛ چشم به افقی و رویدادی دوختن؛ در خود، در موقعیت ها و در عالَم. امید بستن یعنی انتظاری که مبهم ودر همان حال فاخر است، امید حاصل درکی یوتوپیک از خویشتن است، جستجوی اوجی در خود. انگار که من پیوسته ناتمام ام، جای چیزی خالی است وباید تمام شوم. تجربه ای نیرومند که به ما می گوید تصورکن، بلند شو، امیدوارباش، بایست و برو. در امید، حسّی نافذ هست بدون اینکه پیش بینی جازمی در میان باشد. لبریز از دلهره و سرشار از جسارت بودن وبیقراری وآری گفتن به زندگی وخراشیدن ورفتن وچکه کردن به آینده وازاد بودن وجاری شدن و «حس شکوفایی یک مزرعه در باور بذر » دیدن.
مسألۀ امید در جامعه ایران را می توان با تأمل در خصیصه ای در این جامعه توضیح داد که نویسنده از آن به «خصیصه ژانوسی» تعبیر کرده است. جامعۀ امروزی ایران خصیصه ای ژانوسی پیدا کرده است با دوچهرۀ به پیش و به پس؛ همچون خود آدمی که بنا به داستان خلقت در میانه ای از لجن تیره از یکسو با نفحه و نفخه ای از بالا در نوسان است؛ آن طور که خیام می گوید:«ماییم که اصل شادی وغمیم، سرمایه دایم ونهاد ستم ایم ؛ پَستیم وبلندیم وکمالیم وکمیم، آیینۀ زنگ خورده و جام جمیم». ریشه این خصیصه ژانوسی در دوتایی های جامعه ایران است. نیروهایی جامعه ایران را به عقب بر می گردانند یا از تحول باز می دارند وروی شان به گذشته و به ایدئولوژی های برآمده از سنت ها وباورهای نیازموده است. اما جامعه ایران فقط از این نیروها تشکیل نشده است بلکه در جوامعه ایران نیروهای تحول خواه هست آزادی و حق وحقوق وپیشرفت وتوسعه می خواهند وبرابری می خواهند و تفکر ونقد و هنر وزندگی می خواهند مثل همه جوامع در حال توسعه موفق منطقه وجهان.....پس همین امید است که جامعه ایران را هنوز به تغییر وتحول مصمم می کند هرچند نیز راهی سخت در پیش باشد.....قربان شما(مقصود)

ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد