نوروز هرچند قرینِ تازه شدن باغ و راغ است و بازشکفتن دشت ودمن است اما در اصلْ، همواره نوروز ایرانی به صورت اجتماعی ساخته شده است.اگر حال مردمان خوب است پس می توان انتظارِ جشنی و سروری داشت. بله ساکنان این سرزمین با تاریخی پرحادثه آشنا بودند، در متن سختی ها نیز شور زیستن از خود می تراویدند، به زندگی «آری» می گفتند وقدم باد بهاری را به فال نیک می گرفتند؛ اما، اما در جهان واقعی، هیچوقتْ ما نوروزِ «لابشرط» نداشتیم.
نوروزْ یک تجربۀ جمعی است. نوروزْ یک «شادمانیِ انفسی» است اما فقط آنگاه که به توانِ اجتماعی برسد. «نما»ی نوروزیِ ما به مقدار سرمایۀ امید واعتماد ما، به پیوند و گفتگو ومشارکت تعمیم یافتۀ ما، وبه اندازۀ احساس برابری در فرصت های زندگی و در شرایط امکان برای نیکبختی مشترک اجتماعی است. جنبشِ نوروزی چه در خاک ودرخت، چه در احوال مردمان، و چه در خان ومان وکوی و برزن، موقوف به حکم پنج روزۀ «میر نوروزی» نیست.
خط معیارِ نوروزیِ ما وشاخص شادمانگی جمعی ما، در تجربۀ واقعا زیسته شدۀ مناطق زلزله زده، در سکونتهای اطراف شهر، در میان آسیب پذیرترین گروه های اجتماعی و در نبض ادارۀ خوب کشور است. نوروزْ موکول به تمامیت ارضی، به امنیت، به رفاه اجتماعی و به تربیت و آزادی وبه یک حیات معقول جمعی است.
.....اما در فرجام کار نیز همچنان نوروز در انتظار نگاه ماست و چشم به تصمیم وجودی وذهنیِ ما دوخته است. نوروز ماییم، روزها از ما برکت می گیرد، ایام از ما نوروز می شود.
نوروزْ ماندن و نوروز نماندنِ ما؛ مسأله این است.
گزارشی از متن سخنرانی مقصود فراستخواه در انجمن جامعه شناسی در روزنامه اعتماد ، 13 اسفند 96، ش 4041، ص 14
با عنوان
«ایران هنوز مسأله است»
برای فایل پی دی اف اینجا را کلیک کنید
مقاله فراستخواه در نشریه پویه ، زمستان 96، ش 2، صص 24-39
متن کامل مقاله ، از سایت نشریه با این نشانی قابل دریافت
گفتگوی مجید احمدی نیا و صبا طاهریان با فراستخواه دربارۀ امید در ایران امروز
منتشر شده در مجله مروارید سال ششم ، شماره هفتم، دی وبهمن 96،صص 26-33
نیز نک به
گفتگوی سحر محرابی با فراستخواه دربارۀ امید در ایران کنونی
سخنرانی فراستخواه در انجمن جامعه شناسی ؛ گروه تخصصی جامعه شناسی توسعه ودگرگونی های اجتماعی. خلقیات ایرانی ومسألۀ توسعه ؛ 23 بهمن 96
منتشر شده در هفته نامه صدا ، شماره 148، 14 بهمن 1396
نویسنده، دهۀ پنجاه را و سالهای «مرگ بر شاه» را زیسته بود. حاصلش را نیز همه کم وبیش آزموده ایم. نمُردیم و دعای«خدابیامرزد» و شعار «روحت شاد» را هم شنیدیم. نسل های قبلی تر از ما در دهۀ 20 تماشاگر یا بازیگر پرده ای دیگر از این تکرار بودند و نسل پیش از آنها در مشروطه و قبل از آن و قبل از آن، پرده های مکرر دیگر. یک خواستِ زیر و رو شدن و مطالبات فشردۀ معوّقه و«عقده شده» در تودۀ مردمِ دهه پنجاه فوران یافت که روندهای امروزی، خالی از استعداد همان اوصاف، هرچند به صورتی دیگر نیست. التهاب های موجود در شبکه های اجتماعی دست کم به یک جهت، بی شباهت به ناراحتی های سیاسی وفرهنگی ومذهبی دهۀ پنجاه نمی نماید، البته با تفاوت هایی جدی که نبایدهم از نظر دور داشت. در عین حال استخوان لای زخم و عصبانیت و خواستِ تغییر و اعتراض ومابقی قضایای امروز، تداعی کنندۀ روزها وشبهایی در تاریخ معاصر نزدیک ماست که در غیابِ زیرساختهای مدنی وعقلانی وسازمان یافتگی اجتماعی وفقدان هوشمندی لازم در سیستم های رسمی وحکمرانی، کار به دست این ملت زجر کشیده داد. با یک تفاوت که هم جهان ومنطقه ما امروز بسیار خطرسازتر و هم جامعه ایران شکننده تر از دهه پنجاه است. آیا این بدان معناست که مردم ایران حافظه تاریخی ضعیفی دارند؟
حافظه تاریخی قابل فروکاستن به یک خصیصۀ روان شناختی نیست. به نظر می رسد اینطور نباشدکه اگر ملت « الف» حافظه تاریخی بیشتر وبهتر از ملت «ب» دارد این صرفا به معنای تفاوت دو تیپ روحیات و خلقیات وعادات رفتاری است. حافظه تاریخی به طور اجتماعی ساخته می شود وبه ماتریال اجتماعی نیاز دارد، مواد وعناصری اجتماعی همچون حوزۀ عمومیِ آزاد و «کنش گفتگوییِ محدود نشده» و رسانه های متکثر و دانشگاه ها ونهادهای مطالعاتی مستقل و سَمَن های چالاک و خلاق و ارتباطات وگفت وشنفت و سرمایه اجتماعی و مابقی قضایا. برای مثال اگر آزادی علمی نباشد آن وقت هر تاریخ معاصری، یک دروغ می شود وارزش حفظ کردن ودر خاطر نگاه داشتن را از دست می دهد. لازمۀ حافظه تاریخی این است که «شرایط امکان» برای تاریخ نگاریِ مستقل وجود داشته باشد وکتاب های تاریخ مدارس، ابرروایت حاکمان نباشد و داستان خود جامعه باشد و دیگر قضایا.
همانطور که حافظۀ کاری در یک فرد از پیوندهای کافی در نرون ها و سیناپس های مغزی جریان می یابد، حافظه تاریخی یک ملت نیز از پیوندهای مدنی و گفتگوهای نسلی در بستر یک عقلانیت فرهنگی واجتماعی فراهم می آید. حافظه تاریخی، «دانش تقطیر شدۀ» یک ملت از سرگذشت خویش وداستان شکست ها وپیروزی ها و بالا پایین شدن خودش و «زیست آزموده» هایش هست، اما این فقط از طریق حوضچه های آرامشی میسر می شود که تنها یک دمکراسی اجتماعی به برکت نهادهای مدنی و سَمَنی اش و اجتماعات محلی اش توانایی تأمین وتدارک آن را دارد. نویسنده درباب پنج نسل جامعه معاصر ایرانی مطالعات دانش آموزی ومیدانی کرده است وحقیقتا تفاوت های جدی در این نسل ها را مشاهده کرده است ولی کو در جامعۀ ما امکان های نهادینه شده وساختارهای اجراییِ کافی برای گفتگو های جدّیِ «بین نسلی» ومبادلۀ معانی و تجربه ها و افق ها؟ وقتی چنین امکانی از داخل بودجه های کذایی فرهنگی و انواع رانتها و مافیاهای مالی و چه وچه در نمی آید شما چه انتظار ِ حافظه تاریخی دارید؟
جز اینکه باز، آن روی جامعه ای که سازمان یابی درونزای مدنی وسمنی ندارد، ظاهر بشود و توده هایی سراسیمه سردر بیاورد که دیگر نمی توان از آنها انتظار داشت بنشینند و بیندیشند و ببینند که در نسل های قبلی چه گفته شد و چه کردند وچه شد. بویژه وقتی که انواع نخبگان پوپولیست در داخل دولت و جامعه سیاسی وحتی در محافل روشنفکری وروزنامه نگاری نیز هستند که لازم ببینند از همۀ گذشته بسادگی وسهولت تمام طفره می روند و میل موج سواری می کنند، آن وقت چه انتظار از مردمانی گرفتار که هزار جور مصیبت دارند؟ در متون ومنابع، از «فراموشی عمدی» به مثابۀ نوعی رفتار جبرانی بحث شده است. آیا ما ایرانیان حافظۀ تاریخی کم داریم یا از رنجِ آگاهیِ دردناک، به راحتِ موهومِ «فراموشیِ خودخواسته» می گریزیم؟
هزارتوی مسائل و مصایب ایران آن قدر ناشنیده و ناگشوده و انباشته و دشوار گشته است که مردمان ما نه، در تنهایی هایِ ذره وار خویش یارای بازکردن گره هایش را دارند و نه، در انبوه ِ ازدحامِ «توده گیِ» بی شکل و مبهمِ خودویرانگر شان. کشیدن بار این آگاهی دردناک تنها از عهده جامعه ای بر می آید که عقلانیت و خرد ورزی جمعی خود را از رهگذر سازمان یابی درونزای اجتماعی و فرهنگیِ خویش صورت بندی و برگزار می کند وگرنه از سر ناچاری و برای کاستن از رنج آگاهی، متوسل به فراموشی عمدی و نسیان جمعی خواهد شد؛ خصوصا با آن همه زمینه های کلامی برای گریز از عقل در تاریخ ما.
فهرست مطالب کتاب ذهن وهمه چیز، فراستخواه،1396
و متن کامل مقدمه دکتر محمود تلخابی به این کتاب
کتاب « ذهن وهمه چیز ؛ طرح واره هایی برای زیستن» (فراستخواه، زمستان 96، نشر کرگدن)
حاوی فصول زیر:
یک.ذهن و بدن، دو. ذهن وجامعه، سه. ذهن وفرهنگ، چهار.ذهن در تاریخ، پنج. توسعۀ شخصی و پنج طرح زندگی
در صورت علاقه کلیک : اینجا
در شرایط متلاطم؛ بادبان قایق هستی ما، ذهن ماست. با ذهن است که می توانیم برای خود و جامعه کاری بکنیم
کتاب تازه منتشر شده فراستخواه: ذهن وهمه چیز ؛ طرحواره هایی برای زیستن
نشر کرگدن، بهمن 1396