فراستخواه از تجربۀ «دانش پژوهی» خود
در «مطالعات علم و آموزش عالی» سخن می گوید
سهشنبه پنجم اسفند ماه ۱۳۹۹ ساعت ۱۸ الی ۲۰
این نشست
مجازی توسط موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزشعالی به صورت آنلاین برگزار میشود.
ورود همه علاقمندان برای
حضور در نشست الکترونیکی از طریق لینک درج شده در اطلاعیه آزاد است
مدل کارخانه داری دولتی وشبه دولتیِ دانشگاه سبب شده که پایان نامه ومقاله برای بهترین فرزندان این سرزمین به رفتاری شرطی ومناسکی آیینی ونه یک کنش معناداراجتماعی سوق یابد...مقالات علوم انسانی بندرت اخگرهای بیداری و حساس به زمینه وزمانه شده...این همه مصائب انسانی ؛ مهاجرتها وجابه جایی های میلیونیِ درون مرزی و بحرانهای پیش رو... پس علوم انسانی کجاست؟ علوم انسانی یعنی پرسشهای متفکرانه از امرانسانی و امراجتماعی، پرسش از امردینی و امرسیاسی، پرسش از عدالت وقدرت، پرسش ازمحنتهای بشری وکوشش مؤثرعالمانه برای کاهش رنجها، افزایش رفاه اجتماعی وکیفیت زندگی...(از مباحث کتاب)
فراستخواه،مقصود(1399).علوم انسانی ومسألۀ تأثیراجتماعی، تهران:پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
بحثی دربارۀ تناقض نماهای قدرت علم در جامعه کنونی ایران
مقصود فراستخواه در انجمن جامعه شناسی ایران
15 بهمن 99
علم به جهت چگالی جمعیتی دانشجویان و دانش آموختگان و 14 میلیون تحصیلکرده ایرانی ، یک قدرت است
اما این چه قدرتی است که نمی تواند شرایط ادارۀ کشور و محیط سیاستگذاری عمومی را کنترل بکند؟
پس عمل معرفت مخدوش شده است کل نظام معرفت ما مخدوش شده
دانشمندان ومتفکران مستقل گرفتار حس بی قدرتی و کاهش خود اثربخشی شده اند.....
فایل صوتی https://www.instagram.com/p/CLB9o35Ji-5/
دکتر مقصود فراستخواه، استاد برنامه ریزی توسعه آموزش عالی در مؤسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی هم در سخنرانی خود به آنچه «پارادوکس قدرت علم در ایران امروز» خواند، پرداخت.
وی با طرح این تناقضنما که «علم در ایران، قدرت دارد ولی قدرت ندارد» اظهار داشت: با رجوع به شواهدی، برخی پارادوکسها و تناقض نماهای قدرت علم در ایران امروز مثل پارادوکس جمعیتی، پارادایمی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و … مرور و دسته بندی کردهام. وبر و بسیاری دیگر قدرت را امکان کنترل شرایط و تأثیر بر محیط تعریف کردهاند؛ بر این اساس آیا علم در ایران قدرت دارد و می تواند بر محیط سیاسی و اجتماعی و جامعه ایران تاثیر بگذارد؟ به یک معنا بله و به یک معنا خیر!سیاست و پژوهش
گفت وشنودی مجازی
در گروه مسائل وآسیب های اجتماعی
انجمن جامعه شناسی ایران
یکشنبه 5 بهمن 1399
احمد بخارایی، جواد میری، حسن محدثی و مقصود فراستخواه
یادی از دکتر غلامعباس توسلی در زمانه ای ازانبوه دردها و مصائب جامعه ایران
گروه علوم اجتماعی دانشگاه الزهرا
سه شنبه چهار آذر ماه 99
ساعت پنج عصر تا شش ونیم عصر
لینک : webinar.alzahra.ac.ir/tarhim
https://www.instagram.com/p/CH5nr5CpyOk/
اجتماعی شدن علوم اجتماعی
جامعه ایران با این همه مصائب و گرفتاری های بهم انباشته، به محققانی نیاز دارد که دلیری دانستن به خرج دهند
سکوت خویش شکسته وبگویند اینجا مسائلی وجود دارد
تمایلی به زیستن در غفلت در نهاد بشر هست؛ خصوصا در ایران با زمینه های «گریز از عقل». در چنین شرایطی شجاعت فهمیدن و دلیری زیستن به شرط اندیشه ، خود فضیلتی بزرگ است؛ غوطه خوردن در رنج آگاهی برای تقلیل مرارتهای انسانی.
جامعه اسیر چارچوبهای ایدئولوژیک شده است. ایدئولوژی بنا به سرشت خویش خیلی حساس به شواهد عینی نیست. ایدئولوژی معرفتی کاذب و بیان منسجمی با صدای بلند است،
در حالی که معرفت علمی ، معرفتی فروتنانه است ونسبت به شواهد تجربی حساس است وتعهد به اصلاح خود دارد. ما به نام علم وبه کام ایدئولوژی زندگی می کنیم.
کسانی مدعی تصاحب حقیقت هستند وآمادگی شنیدن سخنان دگرواره ندارند.
از سوی دیگر «علمِ ابزاری» نیز برای بشر مشکل شده است ؛ مثالش مداخلات بی حد وحساب تکنولوژیک و برهم زدن هارمونی زیستبوم یک سیاره است. علم نیاز به درکی ارتباطی و ساختارهایی گفت وگویی دارد.
علمِ معطوف به رهایی، وقتی است که در مفروضات نیازمودۀ خودمان بازاندیشی بکنیم. رگهای گردن به حجت قوی نباشد و آمادگی نقد سنت، نقد قدرت و نقد ایدئولوژی داشته باشیم.
اینها همه فضیلتهای علم ورزی است و ما شدیدا به این فضیلتها نیاز داریم. ....
#مقصودفراستخواه
#فراستخواه
#farasatkhah
فایل صوتی در اینستاگرام فراستخواه:
https://www.instagram.com/p/CF-BdPdJCfb/
دانش مقفّل و معطّل در ایران
مقصود فراستخواه در نشست نقد «جستارهایی در آموزش عالی، علم و بحران کرونا در ایران» در 24 شهریور 99 در مؤسسه مطالعات فرهنگی واجتماعی به نقدهایی دربارۀ ساختار علم در ایران پرداخت و گفت: علوم اجتماعی و انسانی در ایران مقفل است، قفل شده است و در قفسه هاست ، صامت است و صدایش در کریدور های حکومتی وحوزه عمومی بلند نیست و نمیتواند یافتههای خودش را بیان کند. این همان سندورم قفسه در ایران است در بعد از انقلاب علاوه بر دانش مقفّل، دانش معطّل را هم داریم. کتابهایی که نمیتوانند بر اداره کشور تأثیر بگذارند، دانش در ایران ، اقتدار لازم را ندارد و زبانش بسته است و مقفل و معطل است. دانشی نیست که بر افکار عمومی، مدیران و ... فشار بیاورد. نمی تواند خواب مردمی را بر هم بزند واقتدار لازم را در او نیست. دانش نیاز به صدای اجتماعی دارد.
فایل صوتی در اینجا
جامعه شناسی تطبیقی ادبیات ؛
مورد مولوی وحافظ ،
مقصود فراستخواه،
منتشر شده در سازندگی دیماه 98
شماره های 562 تا 570
در اینجا