مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

تجربه های زیستۀ دانش پژوهی

  فراستخواه  از تجربۀ «دانش پژوهی» خود

  در  «مطالعات علم و آموزش عالی»  سخن می گوید    

 سه‌شنبه پنجم اسفند ماه ۱۳۹۹ ساعت ۱۸ الی ۲۰  

این نشست مجازی توسط موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش‌عالی به صورت آنلاین  برگزار می‌شود
ورود همه علاقمندان برای حضور در نشست الکترونیکی  از  طریق لینک درج شده در اطلاعیه  آزاد است 

علوم انسانی ومسألۀ تأثیراجتماعی


مدل کارخانه داری دولتی وشبه دولتیِ دانشگاه سبب شده که پایان نامه ومقاله برای  بهترین فرزندان این سرزمین به رفتاری شرطی ومناسکی آیینی ونه یک کنش معناداراجتماعی سوق یابد...مقالات علوم انسانی بندرت اخگرهای بیداری و حساس به زمینه وزمانه شده...این همه مصائب انسانی ؛ مهاجرتها وجابه جایی های میلیونیِ درون مرزی و  بحرانهای پیش رو... پس علوم انسانی کجاست؟ علوم انسانی یعنی پرسشهای متفکرانه از امرانسانی و امراجتماعی، پرسش از امردینی و امرسیاسی، پرسش از عدالت وقدرت، پرسش ازمحنتهای بشری وکوشش مؤثرعالمانه برای کاهش رنجها، افزایش رفاه اجتماعی وکیفیت زندگی...(از مباحث کتاب)  

 

فراستخواه،مقصود(1399).علوم انسانی ومسألۀ تأثیراجتماعی، تهران:پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. 


لینک تهیه  کتاب: اینجا

پارادوکس قدرت علم در ایران

بحثی دربارۀ تناقض نماهای قدرت علم در جامعه کنونی ایران

مقصود فراستخواه در انجمن جامعه شناسی ایران

15 بهمن 99

علم به جهت چگالی جمعیتی دانشجویان و دانش آموختگان و 14 میلیون تحصیلکرده ایرانی ، یک قدرت است

 اما  این چه قدرتی است که نمی تواند شرایط ادارۀ کشور  و محیط سیاستگذاری عمومی را کنترل بکند؟ 

پس عمل معرفت مخدوش شده است کل نظام معرفت ما مخدوش شده

دانشمندان ومتفکران مستقل  گرفتار حس بی قدرتی و کاهش خود اثربخشی شده اند.....

فایل صوتی https://www.instagram.com/p/CLB9o35Ji-5/




دکتر مقصود فراستخواه، استاد برنامه ریزی توسعه آموزش عالی در مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی هم در سخنرانی خود به آنچه «پارادوکس قدرت علم در ایران امروز» خواند، پرداخت.

وی با طرح این تناقض‌نما که «علم در ایران، قدرت دارد ولی قدرت ندارد» اظهار داشت: با رجوع به شواهدی، برخی پارادوکس‌ها و تناقض نماهای قدرت علم در ایران امروز مثل پارادوکس جمعیتی، پارادایمی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و … مرور و دسته بندی کرده‌ام. وبر و بسیاری دیگر قدرت را امکان کنترل شرایط و تأثیر بر محیط تعریف کرده‌اند؛ بر این اساس آیا علم در ایران قدرت دارد و می تواند بر محیط سیاسی و اجتماعی و جامعه ایران تاثیر بگذارد؟ به یک معنا بله و به یک معنا خیر!
فراستخواه در توضیح پارادوکس جمعیتی قدرت علم در ایران ابراز عقیده کرد: به لحاظ انباشتی ۱۴ میلیون تحصیل کرده در ایران داریم که اگر هر کدام جرقه ای از دانش را روشن کنند، چراغ علم در ایران روشن می‌شود و در پرتو آن به راحتی دیده می شود که مثلا سیاستهای بین المللی کشور در این سالها دچار خطاهای جدی بوده و بی دلیل، ایران را درگیر قدرتهای بزرگ جهانی کرده و زیان ها و مخاطرات بزرگی متوجه جامعه نگون بخت ایران کرده است! این را نه فقط دانشجوی علوم سیاسی یا حقوق یا علوم اجتماعی که هر عقل سلیم علمی متوجه می‌شود! با توجه به ۱۴ میلیون تحصیل کرده‌ای که در کشور داریم، علم به واسطه چگالی جمعیتی بالا، قدرت دارد ولی این چه قدرتی است که نمی تواند رفتارهای سیاستگذاری در ایران را کنترل کند؟ نصف آموزش عالی ایران، علوم انسانی است اما نمی توانند رفتارهای سیاست گذاری را در ایران کنترل کنند؛ چون علم نیست که در کشور ما مرجعیت دارد بلکه سیاستهای یک طرفه ایدئولوژیک حکومت است که حرف اول را می زند.
وی خاطرنشان کرد: دکتر رنانی به عنوان یک اقتصاددان می گوید سالها در امور مربوط به حوزه های تخصصی خود، بی واسطه و با واسطه به سیاستمداران پیام داده که مثلاً ارز چهار هزار تومانی این زیانها را دارد یا سیاستهای بورسی یا حذف یارانه از بنزین چنین تاثیرات محتملی دارد و هیچ کس تحویلش نگرفته است! اینجا متوجه می شویم که پارادوکسی در قدرت علم وجود دارد.
استاد مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی تصریح کرد: «وبر»، مشروعیت را یکی از پایه های قدرت می‌داند. علم هم در وجدان عمومی بیدار جامعه، واجد مشروعیت است. از بسیاری از شهروندان که بپرسید حقانیت علم در زمینه‌هایی مثل اظهار نظر درباره چگونگی اداره کشور و … را قبول دارند پس راز این که علم در بخش سیاستگذاری‌ در ایران کمتر مورد توجه قرار گرفته چیست؟
متاسفانه علم در کشور ما یا علم ملتزم است یا مغلوب یا معطل یا معطوف به مطلوب یا محلل!
وی خاطرنشان کرد: علم ملتزم یعنی علمی که در حد منشی و کارشناس و ابزار دست کار می کند. علمی که کارشناسی در بخشی از دیوان سالاری اداری و بازویی قوی و کاری است نه ذهنی نهاد و چشمی باریک بین! علم محلل هم علم توجیه گر و محافظه کاری است که نمی تواند صدای خود را از صدای قدرت بالاتر ببرد. علم مغلوب، علمی است که در دستگاه دولتی، تصمیم سازی کرده و پروژه اجرا می‌کند ولی متن نهایی تصویب شده سیاست، چیز دیگری از آب در می آید! خود من تا برنامه ششم در بعضی کمیته ها بودم چیزهایی را مطرح می کردیم ولی آخر که برنامه توسعه از هفت خان در میآمد، واقعا شیر بی یال و دم و اشکمی بود که همان هم اجرا نمی شد!
فراستخواه خاطرنشان کرد: علم مسکوت، علمی است که مجبور می شود خودش را پشت مفاهیم و گزاره های علمی تخصصی پنهان کند و در نتیجه علم اهلی و مخفی و سوژه سر به زیری است که سرکشی سر زدن و بررسی را ندارد! علم معطل هم که نام آن از تعبیر زیبای قرآنی «چاه های معطله» گرفته‌ام دیگر وانفسا است. علمی که مثل چاه‌ها و چشمه هایی که در سرزمینی خشک بلااستفاده می مانند با این چگالی جمعیتی بالا در قفسه ها و آرشیوها یا ذهن اندیشمندان انباشته شده و معذور و معزول است و نهایتاأ علم مطرود که یادآور وضعیت ناگوار محققانی است که چوب ورود به مسائل جامعه و پرداختن به دردهای اجتماعی را می‌خورند.
استاد مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی با بیان این که در چنین شرایطی نه فقط کل نظام معرفتی ما که حتی عمل علمی مخدوش شده است، اظهار داشت: براساس مطالعات انجام شده، عالمان ما گرفتار حس بی‌قدرتی شده‌اند که باعث شده زبان علمی آنها پوپولیستی و سیاسی شود در حالی که نباید علم این قدر زبان سیاسی داشته باشد. این ناشی از نداشتن حس خوداثربخشی محققان ماست. این که یک دانشمند احساس کند که علت ماجراست نه مفعول قضایا. مشکل دیگر اینجاست که علم، قلمرو مستعمره حکومت شده است یعنی سیاست مرتب قلمروزایی کرده و از علم قلمروزدایی می کند و اساساً فرماسیون قدرتی که علم را به وجود آورده بود از بین رفته است.
فراستخواه در تبیین پارادوکس دیگر قدرت علم در ایران که پارادوکس فرهنگی است، گفت: در کشور این همه از علم تعریف می‌شود، علم آموزی در آسمان می درخشد و یک فضیلت است ولی در زمین به عنوان یک نهاد و حرفه بسیار نحیف است.
طبق پیمایشی که دکتر قانعی راد و همکارانش انجام داده‌اند بخش عمده ای از کسانی که واکنش مثبتی به علم دارند، خودشان از لحاظ سطح دانش و معلومات عمومی در مرتبه بسیار پایینی قرار دارند که یک پارادوکس جدی است. از طرف دیگر علم گرایی ما با تقدیرگرایی دچار ابهاماتی شده به طوری که در پیمایش ها ۷۰ تا ۸۰ درصد به تقدیر گرایی گرایش دارند و تنها حدود ۲۰ تا ۳۰ درصد هستند که گرایش مؤثری به علم دارند.
وی در تبیین پارادوکس اجتماعی قدرت علم در ایران هم گفت: از یک طرف، ایران یک جامعه دانشگاهی شده است و از طرف دیگر با مقاله گرایی و رزومه سازی این جماعت، سرمایه های اجتماعی علم در ایران در حال فرسایش است. چیزی که در پیمایش های قبلی جامعه ایران نشان داده بود اعتماد بالا به علم و دانشگاه بود ولی در سالهای اخیر شواهد نگران کننده ای وجود دارد که از اعتماد عمومی به نهادهای علمی و انجمنهای علمی و مقالات علمی به سمت بی اعتمادی اجتماعی به علم حرکت می کنیم.     در اینجا


سیاست و پژوهش

سیاست و پژوهش 

گفت وشنودی مجازی

در گروه مسائل وآسیب های اجتماعی 

انجمن جامعه شناسی ایران 

یکشنبه 5 بهمن 1399

احمد بخارایی، جواد میری، حسن محدثی  و مقصود فراستخواه 

شهرهای ما با شبه‌علم و ایدئولوژی دولتی اداره می‌شود!/ علوم انسانی تکثیر مسأله می‌کند

فراستخواه در نشست مجازی نشست «علوم انسانی، تأثیر  اجتماعی و توسعه»:

شهرهای ما با شبه‌علم و ایدئولوژی دولتی اداره می‌شود!/ علوم انسانی تکثیر مسأله می‌کند

فراستخواه گفت: علوم انسانی قبل از حل مسأله تکثیر مسأله می‌کند و درباره مسأله شهر می‌تواند مباحث مرتبط با آن را صورت‌بندی و تقریر کند؛ چراکه اساساً تقریر مسأله مهمتر از حل مسأله است. امروز شهرهای ما با شبه‌علم و ایدئولوژی دولتی اداره می‌شود!
شهرهای ما با شبه‌علم و ایدئولوژی دولتی اداره می‌شود!/ علوم انسانی تکثیر مسأله می‌کند
 به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) نشست «علوم انسانی، تاثیر  اجتماعی و توسعه» با حضور مقصود فراستخواه، عباس منوچهری و عماد افروغ به مناسبت هفته پژوهش به صورت مجازی و به همت پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.

فراستخواه در این مراسم سخنرانی خود را با موضوع «علوم انسانی و مساله تاثیر اجتماعی» ارائه کرد و گفت: در این مطالعه مساله تاثیر اجتماعی علوم انسانی مهم است بدین معنی که علوم انسانی چه قدر برای انسان است و چه قدر علوم اجتماعی انسانی و اجتماعی است؟
 
او ادامه داد: تاثیر اجتماعی در مقابل تاثیر علمی است. کار نیروی علوم انسانی این است که بتوانند در علوم مختلف سرمایه انسانی تربیت کنند این تاثیرهای متعارف علوم انسانی و اجتماعی است که باید مرزهای دانش را گسترش دهد و ترویج دانش کند. اما تاثیر اجتماعی وقتی است که نوبت به مساله مندی می‌رسد و مرهمی برای زخم‌های انسان‌ها پیدا کنند و فهم بهتری از مشکلات و دردها ارائه کنند. اکنون ارزش‌های کاربردی و کارایی هم معنای دیگری پیدا کرده است و آن قدر مشکلات در سیاره ما وجود دارد که روز به روز ارزش‌های کاربردی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند.
 
این استاد دانشگاه در ادامه با اشاره به اینکه در مباحث علوم انسانی علم سبک دو، سبکی است که به کانتکس حساس است و به زندگی مردم و کف خیابان حساس است درباره این موضوع مثالی می‌زنم؛ تهران 20 درصد جمعیت ایران است و بیشترین تعداد دانشگاه‌ها در تهران است و دانشجویان زیادی در اینجا درس می‌خوانند. حال در اینجا 50 درصد رشته‌ها مرتبط با علوم انسانی است. حال سوال این است که علوم انسانی چه راه حل‌هایی برای شهر تهران دارد؟
 
این جامعه شناس افزود: من در این باره شاخص‌های مختلفی که درباره زندگی شهری وجود دارد را مرور کردم. در شاخص شهرهای پویا که در آن زندگی وجود دارد تهران در پایین ترین رتبه قرار دارد! از 180 شهر که در رتبه بندی سی ام آی هست ما در انسجام اجتماعی 172 هستیم! از برنامه‌ریزی محلی تهران در رتبه 162 قرار داریم! در شاخص‌های دیگر هم مثل تعاملات بین المللی در رتبه 130 هستیم و اساسا شاخص‌های تهران بسیار پایین است.

به گفته فراستخواه، در شاخص شهرهای جهانی جی سی آی انواع مولفه‌ها مانند انواع تجربه شهر، سرمایه انسانی و ... وجود دارد و از 128 شهر تهران رتبه 98 را دارد و استانبول رتبه 25 و دبی رتبه 28. با توجه به اینکه یکی از مولفه‌ها در این شاخص جمعیت تحصیلات عالیه است، با وجود آنکه ما در آنجا نمرات بالاتری داشتیم و با در نظر گرفتن آن نمرات رتبه 98 گرفتیم. در شاخص چشم انداز جهان  از 128، تهران رتبه 118 قرار دارد. در شاخص شهرهای برتر با مولفه‌هایی مثل امید به زندگی و غیره ما آخرین رتبه هستیم. یک شاخص مهم دیگر شهر زیست پذیر و شهری برای زندگی کردن است ما در این شاخص هم بر اساس رتبه بندی از 231، 199 هستیم! در شاخص شهرهای نوآور و خلاق از 100 امتیاز 30 و از 500 شهر رتبه 430  داریم. در شاخص کیفیت زندگی هم از 231 شهر ما رتبه بسیار پایین‌تری داریم و در شاخص رقابت پذیری هم ما از 120 شهر، در رتبه آخر هستیم!
 
فراستخواه یادآور شد: جالب است شهر بیروت که همواره ما روی آن حساس هستیم در همین شاخص در مولفه‌های اقتصادی، نهادی، زیستی و ... امتیازش بالاتر از تهران است و این بیروت فقط در مخاطرات شاخصش کمتر از تهران است. پس می‌شود پرسید که برای این شهر چه می‌شود کرد و تاثیر علوم انسانی روی این شهر چگونه است؟ لذا این پرسش که تاثیر علوم انسانی روی این شهر چگونه است؟ پرسش به جایی است به شرطی اینکه پرسش را درست صورت بندی کنیم. علوم انسانی خم رنگ‌ریزی نیست که قرار باشد مسایل شهر از داخل آن در بیاید و مساله شهر حل شود. این تصور در هیچ کتب مرجع و تحقیقات جدی نیست.
 
این استاد دانشگاه تاکید کرد: انتظاری که از علوم انسانی به دلیل سرشت اجتماعی آن می‌رود این است که با این صورت بندی ساده نمی‌شود مساله را توضیح دهد. علوم انسانی باید قبل از اینکه راه حل را بگوید مساله را تقریر کند. اساسا ممکن است برخی مساله پساتوسعه را مطرح می‌کنند مانند مرحوم راهنما که می‌گفت در پسا توسعه ما با چه مشکلاتی روبه‌رو هستیم اما به هر حال علوم انسانی قبل از حل مساله تکثیر مساله می‌کند و آن چیزی را که چیزی نیست، چیز می‌کند! علوم انسانی درباره مساله شهر می‌تواند مباحث مرتبط با شهر را صورت بندی و تقریر کند. اساسا تقریر مساله مهمتر از حل مساله است. نیمی از دانایی علوم انسانی در این است که بشر بتواند پرسش‌های خوبی را مطرح کند.
 
فراستخواه با بیان اینکه علوم انسانی برای حل مساله پکیج‌هایی از راه حل دارد و می‌گوید راه حل‌ها گاهی خود مساله می‌شود افزود: پس علوم انسانی نه تنها در ابتدا مساله را به رخ ما می‌کشد بلکه در مرحله بعدی می‌گوید اآیا راه حل‌ها می‌تواند خودش یک مساله باشد. این راه‌حل ها یک مجموعه هستند و نمی‌شود که یک جزئی برای حل مساله کاربرد داشته باشد چون مسائل انسانی مسائل ذوجود و ذوابعاد هستند و بنابراین راه حل‌ها در علوم انسانی به هم مرتبط هستند.
 
او با طرح این سوال که چه قدر شرایط امکان برای اندیشه ورزی در علوم انسانی برای تاثیر اجتماعی وجود دارد گفت: این پرسش دیگری است که می‌توان آن را هم به عنوان یک مساله در علوم انسانی مطرح کرد و به آن پاسخ داد. آیا در شهر تهران با این ساختار سیاست‌گذاری و نهادی و با این دفرمه شدن اساسا شرایط امکان مدیریت یکپارچه وجود دارد؟ در شهری که هنوز مسئولیت گمشده وجود دارد و همه دنبال مسئول هستند( که این هم مساله علوم انسانی است) به دلیل دفرمه شدن ساختارها آیا دانش می‌تواند این مشکلات را توضیح دهد و به مسایل مرتبط با شهر پاسخ بگوید.

این استاد جامعه شناسی با بیان اینکه در ادامه بررسی خود، به سندروم قفسه رسیده توضیح داد: در ایران علم کالای ضروری نیست و کالای پرستیژی است و علوم انسانی اختیار معرفت شناختی ندارد. شهرهای ما با شبه علم و ایدئولوژی دولتی اداره می‌شود! اگر قرار باشد علم مرجعیت داشته باشد، آزادی آکادمیک وجود داشته باشد، دانشگاه زبانش برای بیان مساله‌ها باز باشد و بتواند برای سیاست‌گذاری نظر بدهد و رابطه خوبی با دولت و جامعه داشته باشد آن وقت نوبت به من دانشگاهی می‌رسد و می‌توان از نقایص تدریس، برنامه های آموزشی و درسی و ... سخن گفت.
 
او افزود: من در ابتدا گفتم که علوم انسانی در ایران دانش معطل است اگر دانش مقفل نباشد! این‌ها زینت و قفس هستند و در واقع صامت هستند و در صحنه های تصمیم گیری ناطق نیستند و در مبانی سیاست‌گذاری گویا مشخص شده این علوم به درد ما نمی‌خورد. حتی به طور پنهان این‌ها خیلی وقت‌ها به درد نمی‌خورد و به عنوان مرجع تصمیم گیری استفاده نمی شود. درست است که علوم انسانی متوجه مشکلات پیچیده هست و می‌داند قرار نیست ابزاری برای حل همه مشکلات ما باشد ولی علوم انسانی همچنان مسئولیت دارد و از نظر برنامه ریزی، تعریف پروژه‌ها، روش تحقیق، پیمایش‌ها، ساختن ابزارها باید بهتر از این عمل کند. پس تمام درک من در این خلاصه می‌شود با اینکه شرایط امکان برای علوم انسانی وجود ندارد که تاثیر اجتماعی داشته باشد اما این دلیلی نمی‌شود که علوم انسانی برای حل مسائل مسئولیت نداشته باشد لذا علوم انسانی باید به درون خودش و به کنش تحقیق و کنش روش  و ... برگردد.
 
فراستخواه گفت: بعد از اینکه دانش را گسیل به جامعه کردیم باید آن را کاربردی و آن را در جامعه ترجمه کنیم بدین معنی که دانش را باید به زبان سیاست زندگی، شهری و ... ترجمه کنیم و ترجمه محلی از علوم انسانی داشته باشیم. ما باید علم را سفارش‌گرا کنیم و دانشی که بتواند خودش را معطوف به سفارش‌ اجتماعی کند موفق است. علوم انسانی باید بتواند سفارش‌های خاموش را پررنگ کند.

یادی از دکتر غلامعباس توسلی در زمانه ای ازانبوه دردها و مصائب جامعه ایران

یادی از  دکتر غلامعباس توسلی  در زمانه ای ازانبوه  دردها و  مصائب جامعه ایران

گروه علوم اجتماعی دانشگاه الزهرا

سه شنبه چهار آذر ماه 99

ساعت پنج عصر تا شش ونیم عصر

لینک :   webinar.alzahra.ac.ir/tarhim



https://www.instagram.com/p/CH5nr5CpyOk/




 

اجتماعی شدن علوم اجتماعی

اجتماعی شدن علوم اجتماعی 

گریز از عقل در ایران

دلیری دانستن داشته باش
گریز از عقل در ایران


فایل صوتی تکه هایی از درس #مقصود_فراستخواه 
در «مدرسه تابستانی» 
اخلاق پژوهش، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،
 شهریور 99



جامعه ایران با این همه مصائب و گرفتاری های بهم انباشته، به محققانی نیاز دارد که دلیری دانستن به خرج دهند

سکوت خویش شکسته وبگویند اینجا مسائلی وجود دارد 

تمایلی به زیستن در غفلت در نهاد بشر هست؛ خصوصا در ایران با زمینه های «گریز از عقل». در چنین شرایطی شجاعت فهمیدن و دلیری زیستن به شرط اندیشه ، خود فضیلتی بزرگ است؛ غوطه خوردن در رنج آگاهی برای تقلیل مرارتهای انسانی.

 جامعه اسیر چارچوبهای ایدئولوژیک شده است. ایدئولوژی بنا به سرشت خویش خیلی حساس به شواهد عینی نیست. ایدئولوژی معرفتی کاذب و بیان منسجمی با صدای بلند است، 

در حالی که معرفت علمی ، معرفتی فروتنانه است ونسبت به شواهد تجربی حساس است وتعهد به اصلاح خود دارد. ما به نام علم وبه کام ایدئولوژی زندگی می کنیم

کسانی مدعی تصاحب حقیقت هستند وآمادگی شنیدن سخنان دگرواره ندارند.

از سوی دیگر «علمِ ابزاری» نیز برای بشر مشکل شده است ؛ مثالش مداخلات بی حد وحساب تکنولوژیک و برهم زدن هارمونی زیستبوم یک سیاره است. علم نیاز به درکی ارتباطی و ساختارهایی گفت وگویی دارد

علمِ معطوف به رهایی، وقتی است که در مفروضات نیازمودۀ خودمان بازاندیشی بکنیم. رگهای گردن به حجت قوی نباشد و آمادگی نقد سنت، نقد قدرت و نقد ایدئولوژی داشته باشیم.

 اینها همه فضیلتهای علم ورزی است و ما شدیدا به این فضیلتها نیاز داریم. ....

#مقصودفراستخواه
#فراستخواه
#farasatkhah


فایل صوتی در اینستاگرام فراستخواه:

https://www.instagram.com/p/CF-BdPdJCfb/


دانش مقفّل و معطّل در ایران

دانش مقفّل   و معطّل در ایران


مقصود فراستخواه  در نشست نقد «جستارهایی در آموزش عالی، علم و بحران کرونا در ایران» در 24 شهریور 99 در مؤسسه مطالعات فرهنگی واجتماعی  به نقدهایی دربارۀ ساختار علم در ایران  پرداخت و گفت: علوم اجتماعی و انسانی در ایران مقفل است، قفل شده  است و  در قفسه هاست  ، صامت است و صدایش در کریدور های حکومتی   وحوزه عمومی بلند نیست و نمی‌تواند یافته‌های خودش را بیان کند. این همان  سندورم قفسه  در ایران است  در بعد از انقلاب علاوه بر دانش مقفّل، دانش معطّل را هم داریم. کتاب‌هایی که نمی‌توانند بر اداره کشور تأثیر بگذارند، دانش  در ایران ، اقتدار لازم را  ندارد و زبانش بسته است و مقفل و معطل است. دانشی نیست که بر افکار عمومی، مدیران و ... فشار بیاورد.  نمی تواند خواب مردمی را بر هم بزند  واقتدار لازم را در او نیست.  دانش نیاز به  صدای اجتماعی دارد.


اینجا



فایل صوتی در اینجا 

https://www.instagram.com/p/CFKW7ArpMXd/

جامعه شناسی تطبیقی ادبیات ؛ مورد مولوی وحافظ

جامعه شناسی تطبیقی ادبیات ؛ 

مورد مولوی وحافظ ،

 مقصود فراستخواه،

 منتشر شده در سازندگی دیماه 98 

شماره های  562 تا 570  


در اینجا 

https://t.me/mfarasatkhah/624


فایل پی دی اف