مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

آینده‌پژوهی آموزش عالی و دانشگاه در ایران؛ مبانی و سناریوها


 «ناشنوایی سیستماتیک» در سیستم‌های رسمی


چگونه می‌توان به آینده عزیمت کرد در حالی که به گذشته‌ها و به کلیشه‌ها چسبندگی پیدا کرده‌ایم؟!


در اینجا


خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، کتاب «آینده پژوهی آموزش عالی و دانشگاه در ایران؛ مبانی و سناریوها» تالیف مقصود فراستخواه از سوی موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی با همکاری موسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم در دو جلد به ترتیب در 720 صفحه با شمارگان 400 نسخه و قیمت 154000 تومان و جلد دوم در 774 صفحه با شمارگان 400 نسخه و قیمت 164000 تومان منتشر شد.


این کتاب درواقع گزارشی از سی پنل تخصصی میز آینده‌پژوهی طی سال‌های 1393 تا 1399 در موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی که حاصل تلاش فراستخواه با همکاری حسین سمیعی است. جلد نخست این مجموعه شامل گزارش پانزده پنل و جلد دوم نیز گزارش پانزده پنل دیگر است.

فراستخواه در پیشگفتار این کتاب آورده است: «آینده‌پژوهی قدرتی جادویی برای پیش‌بینی نیست بلکه سامانه معرفتی و اجتماعی موثق و معتبری است که با تفکر انتقادی و خردورزی جمعی و با توسل به مطالعات و تأملات سامان‌مند و روشمند و اعتباریابی شده، درک خود را نسبت به آینده و تغییرات پیش روی خودمان و محیط‌مان ارتقا ببخشیم. در ایران معاصر بودند متفکرانی که در اندیشیدن روشمند و عالمانه به آینده تا حد زیادی با جهان پیشرو همزمانی داشتند. اتفاقاً اینها نوعاً کسانی هم بودند که در مرز میان دولت و جامعه تردد می‌کردند. دریغا که به سبب «ناشنوایی سیستماتیک» در سیستم‌های رسمی وقت متاسفانه به آینده‌اندیشی آنها اعتنایی نشد. دو مثال برجسته از این‌ها احسان نراقی و مجید تهرانیان بودند. احسان نراقی با همکارانش در موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی دانشگاه تهران طی 1348-1344 مطالعاتی راه انداخت که در آن بررسی‌ها و برآوردهایی شده بود برای ایران، افق بیست ساله ایران. بسیاری از برآوردها و هشدارهای شنیده نشده آنها طی سال‌های بعد تا به امروز عملا در جهان و در ایران به وقوع پیوسته است.»

فراستخواه درباره ورودش به بحث‌های آینده‌پژوهشی می‌نویسد: «مطالعات آینده ایران با تاکید بر آموزش‌ها و نهادهای علمی و  دانشگاهی را نویسنده از نیمه دوم دهه 80 در بخشی از برنامه پژوهشی خویش گنجانید؛ دلیل این امر، اهمیت آینده‌پژوهی آن برای فهم مسئله ایران و برای فهم مسئله علم و دانشگاه در ایران بود. دو طرح پژوهشی را مولف از همان زمان و سپس در دهه 90 در موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی برعهده گرفته و در طول اجرای این طرح، همکارانی به صورت‌های مختلف همراه و مشوق او بودند که باید از همه به نیکی یاد شود.»

در ابتدای کتاب تحت عنوان سیر تحول مباحث آینده آمده است: «راهی نیست جز اینکه در نگاه خویش به دنیای پیش رویمان تجدید نظر اساسی بکنیم. شالوده فکری ما، قالب‌های سنتی، چیدمان ذهنی و کلیشه‌ها و ایدئولوژی‌های موجود ما نمی‌تواند آینده را توضیح بدهد که به سویش می‌رویم یا او به سراغ ما می‌آید. این چیزی است که جان سی هینکلیف در مقاله خود که در مجموعه‌ای به سرویراستاری ریچار اسلاتر با عنوان «از نو اندیشیدن برای هزاره جدید» نوشته است بدرستی از ما می‌خواهد.»

استاد موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی در جایی دیگر با عنوان «آینده یک مسئله است» می‌نویسد: «ما به سوی آینده‌هایی پرتاب می‌شویم که آمادگی زیستن در آن‌ها را نداریم، حتی درکی درست درباره آنها نداریم. تصویری مشترک از آنها نداریم و برای زیستن در آن نیز از حیث وضع فکری، نظام هنجارین، رفتار اجتماعی، مناسبات نهادها و ساختارها و شیوه‌های حل مسائل‌مان مهیا نیستیم. چگونه می‌توانیم برای آینده تصمیم بگیریم اگر همه دانش ما منحصر به گذشته است؟ چگونه می‌توان به آینده عزیمت کرد در حالی که به گذشته‌ها و به کلیشه‌ها چسبندگی پیدا کرده‌ایم. پس نیازمند تأملی درباب آینده خود هستیم. آینده فقط یک مسئله برای جهان نیست بلکه آینده مسئله ملی برای ما نیز هست. مسائل آینده ایران یکی دوتا نیست. برای مثال حوزه زیست‌بومی، مسئله آینده است و مسئله بود و نبود یک تمدن در پسین فردای این سرزمین است. پایداری سرزمین مستلزم توجه به آینده است. بیایان شدن دشت‌ها از جمله مسائل زیست‌بومی است که آینده کشور را تهدید می‌کند.»

مولف بعد از تفکیک بین آینده‌پژوهی و پیش‌گویی به آینده‌پژوهی در نظام علمی و دانشگاهی پرداخته و در این زمینه می‌نویسد: «آینده مدام به حال هجوم می‌آورد و در این خصوص گویا دانشگاه و غیر دانشگاه هم نمی‌شناسد. نیومن ایده دانشگاه مدرنی را مفهوم‌سازی کرده بود که با فراغ بال به آموزش و تحقیق می‌پردازد. اما تحولات مجال این آرامش را نمی‌دادند. کِر، به مفهوم دانشگاه چند کاره‌تر و متکثرتر رسید که ذی‌نفعان آن دارای علایق متفاوت و احیاناً متعارض هستند. کلارک از این هم فراتر رفت و مفهوم دانشگاه کارآفرین را به دست داد. طی سال‌های اخیر دانشگاه‌ها به مثابه سازمان‌هایی با پیچیدگی فوق‌العاده در محیط آشوب قرار گرفته‌اند.»

در ادامه نیز می‌نویسد: «معمولا از چهار نسل آینده‌نگاری علم و دانشگاه بحث می‌شود: نسل نخست به دهه 29 قزن بیست برمی‌گردد که به طور خاص شامل کنجکاوی‌های دانشمندان برای کارهای آتی خود بود. در نسل دوم که از دهه 60 ظهور یافت پای همکارهای دانشگاه و صنعت در این موضوع به میان آمد نسل سوم در دهه 90 به میان آمد و موضوع آینده‌نگاری علم و دانشگاه معطوف به ابعادی فراتر از دانشگاه و صنعت شد و خط‌مشی‌های دولت‌ها، جامعه و توسعه پایدار نیز وارد این مبحث شد. از سده 21 شاهد پدیدآیی نسل چهارمی هستیم که به مراتب به موضوع با نگاه کلی‌نگرتر و شبکه‌ای‌تر؛ در سطوح ملی، منطقه‌ای، بین‌المللی؛ فناوری‌های سخت و نرم؛ علوم پایه و فنی و اجتماعی، فناوری‌های سبز؛ همه ذی‌نفعان اجتماعی، نهادهای مدنی و غیر دولتی، ابعاد حقوقی و فرهنگی و مانند آن نگریسته می‌شود.»

فراستخواه در جایی از این کتاب درباره میز آینده‌پژوهشی موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی می‌نویسد: «میز آینده‌پژوهی «ساختاری گفتگویی» است به منظور مسئله‌گشایی، جستارگشایی و دستورگشایی برای سیاست‌گذارن، دانشگاهیان و ذی‌نفعان مختلف اجتماعی آموزش عالی که با رویکرد آینده‌اندیشی و با سازو کار هم‌اندیشی (گروه بحث کانونی) در موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی ۀموزش عالی تاسیس می‌شود.»

وی اهداف این میز را نیز شش هدف عمده دانسته و می‌نویسد: «1- شناخت کلیدی‌ترین روندها و تحولات محیطی و درونی نظام کلان آموزش عالی ایران 2- شناخت مهم‌ترین مسئله‌ها و چالش‌های جاری و پیش روی نظام کلان آموزش عالی ایران  3- شناخت نحوه سازگاری خلاق نظام کلان آموزش عالی ایران با تحولات محیط‌های آشوبناک و پیچیده  4- کوشش برای فهم وضع مطلوب افق آینده و ارائه راهبردهایی برای مواجهه با مسائل و چالش‌های نظام کلان آموزش عالی ایران 5- کمک به ذی‌نفعان اجتماعی برای کشف و خلق آینده مطلوب آموزش عالی  6- فراهم آوردن ادراکی از آینده آموزش عالی و آموزش عالی آینده برای بهره‌گیری از آن در سیاست‌گذاری‌های خرد، میانی و کلان آموزش عالی.»

فراستخواه درواقع با رویکردی مسئله محور به بحث آینده‌پژوهی پرداخته و اساساً آینده‌پژوهی را چیزی جز راه حل برای مسائل نمی‌داند. در این راستا برای دستیابی به راهکارهایی برای حل مسائل جامعه خویش تلاش می‌کند روش وی در واقع چیزی نیست جز گفت‌وگو و بحث با صاحب‌نظران حوزه‌های مختلف و مرتبط با موضوع. از آنجایی که طرحی مبنی بر اتاق فکر برای حل مسائل دارد، معتقد است باید مسائل را از جوانب مختلف بررسی کرده تا به یک راه‌حل جامع رسید. در این اثر که گزارش سی پنل است برای راه‌یابی به راه‌حل‌هایی برای آینده آموزش عالی تلاش می‌کند و در هر پنل حداقل نظر 10 نفر متخصص در آن حوزه را جویا شده است.

آپارات : کنشگران مرزی در علم ورزی معاصر و جدید ایرانی با تأکید بر علوم پزشکی

فیلم نشست یازدهم کنشگران مرزی  در آپارات

قابل دریافت از اینجا :

https://www.aparat.com/v/nTzbr/

شب های تاریخ معاصر - کنشگران مرزی - دکتر فراستخواه  و دکتر یزدی نژاد

جلسه یازدهم ، یازده شهریور 1400


کنشگران مرزی در علم ورزی معاصر و جدید ایرانی

با تأکید بر علوم پزشکی

 

https://www.instagram.com/p/CTcd01DqpZy/

همدستی کووید 19 با 5جی؛ دوئل اینترنت و آموزش در ایران

همدستی کووید 19 با 5جی

دوئل اینترنت و آموزش در ایران

فایل صوتی وتصویری

سخنرانی مقصود فراستخواه

با عنوان  چرخش تکنولوژیک و جهش پارادیمی آموزش؛  یک مسأله و درهمان حال  یک راه حل

در هشتمین کنفرانس هشتمین کنفرانس ملی آموزش و توسعه سرمایه انسانی

بهمن واسفند 1399


فایل صوتی وتصویری

https://www.instagram.com/p/CMXXW8ahE_L/


فرهنگ، اخلاق و مسؤولیت اجتماعی در نظام یادگیری الکترونیکی

فرهنگ،  اخلاق  و مسؤولیت اجتماعی  در نظام یادگیری الکترونیکی

 بحث مقصود فراستخواه

در نشست تخصصی به سوی یادگیری الکترونیکی اثربخش

چهارشنیه اول بهمن 99 ساعت  6 تا 8 بعد از غروب

مؤسسه  آموزش عالی مهر البرز و انجمن  یادگیری الکترونیکی

https://www.instagram.com/p/CKEl5kXpaCG/


شادی ها ورنجهای تحقیق

شادی ها ورنجهای تحقیق

بحث مقصود فراستخواه در چهاردهمین نشست تخصصی انجمن کتابداری واطلاع رسانی شاخه منطقه جنوب کشور 

با پژوهشگران جوان، دانشگاه شیراز

16 آذر 99


 از 18 میلیون جمعیت جوان کشور در سنین 15 تا 29 سال حدود ده تا دوازده میلیون  به نوعی  مستقیما سر وکار با علم دارند. این یک فرصت جمعیتی است که مثل فرصتهای دیگر از دست می رود چون سیاستها وساختارهای مناسبی برای بهره وری از ان نداریم.

جوانان تا می خواهند ، شادی های تحقیق را تجربه بکنند با رنجهای تازه ای  دست به گریبان می شوند

در این پنل فرصت شد فقط به شادی های تحقیق اشاره شود مانند  شادی وشعفی که در لحظه آهان  و لحظه اکتشاف هست. جوانان  در تحقیق نه تنها به اکتشافهای تازه در عالم وآدم می رسند، اکتشافی از نو در اقلیم خود می کنند. افزون بر این تحقیق نیازهای انسانی را به سطوع عالی بلوغ می رسد . تحقیق به محقق عزت نفس می دهد. در ماجرای تحقیق ، به محقق ، حالت ها و حیرت های شگفت انگیزی دست می دهد. پژوهش نوعی سلوک است ، در تحقیق تجربه وحدت انسانی  هست وخلاقیت هست و مابقی شادی ها... گذشته از این تحقیق سبب می شود نحوه گذران اوقات فراغت جوانان بهبود و تعالی پیدا بکند. هر ایرانی به طور متوسط نیمی از ساعات شبانه روزی خود را صرف مراقبت از خود می کند  و از نیم دیگر نیز بخش های بزرگی مصروف کسب و کار  ومابقی امور. از این جهت نیز تحقیق می تواند به اوقات فراغت جوانان ما شور وحال تازه ای بدهد به شرط اینکه ساختارهای خود را به نحو اساسی اصلاح بکنیم و به جوانان خودبا هر دیدگاه که دارند در همه تکه های متنوع این سرزمین فرصت آزادی فکر وآزادی عمل و خلاقیت و  مشارکت مؤثر بدهیم......

فایل صوتی

https://www.instagram.com/p/CJyhUEPh5_r/

تأمل در فلسفه های حاکم بر آموزش عالی ایران

تأمل در فلسفه های حاکم بر آموزش عالی ایران

بحث مقصود فراستخواه

پژوهشکده تحقیق وتوسعه علوم انسانی

سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها

شنبه سیزدهم دی ماه 99

ساعت پنج ونیم عصر

لینک شرکت:

 yun.ir/80vx2d


در غیاب آزادی آکادمیک ؛ هم اخلاق علمی و هم فلسفه وجودی علم مخدوش می شود


به گزارش ایکنا، مقصود فراستخواه، استاد موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی در نشست «اخلاق  علمی، استقلال دانشگاهی و آزادی آکادمیک؛ تأملی درباره نیم قرن تجربه ایران»، که از سوی انجمن اخلاق در علوم و فناوری عصر دوشنبه دهم آذرماه به صورت مجازی برگزار شد، با بیان این پرسش که معلمی چقدر ارزشمند بوده و چقدر فاقد ارزش است، گفت: اخلاق در اینجا اساساً در سه رویکرد و منطق توضیح داده می‌شود. گاهی اخلاق را با نتایج توضیح می‌دهند. گاهی فارغ از نتایج، بلکه با حق و حقوق و مسئولیت توضیح می‌دهند، گاهی هم آن را با فضلیت توضیح می‌دهند.

وی افزود: اگر بخواهیم اخلاق دانشگاهیان را توضیح دهیم، این است که چقدر فعالیت‌های این گروه برای جامعه سودمند است؛ یعنی اخلاق علمی را با نتایج آن بررسی می‌کنیم. یعنی وقتی دانشگاهیان فعالیت‌هایشان علمی و ارزشمند هستند که بتوانند ارزش‌هایی به جامعه بدهند، مثلاً مشکلی را از جامعه برطرف کنند. پس حالت اول این است که چقدر نتایج اعمال دانشگاهی ارزشمند است که بتوانیم بگوییم که فعالیت‌هایشان اخلاقی است.

 فراستخواه تشریح کرد: حالت دوم این است که دانشگاهیان چقدر کاری را که به عهده گرفته‌اند، درست انجام داده‌اند؟ استادان و محققان آمده‌اند که کاری را انجام دهند. پرسش اخلاق این است که دانشگاهیان چقدر حق و حقوق مردم یعنی ذی نفعانشان را برآورده کرده‌اند و چقدر آن را برآورده نکرده‌اند. در حالت سوم، پرسش این است که اخلاق را با فضلیت توضیح می‌دهیم؛ یعنی می‌گوییم که دانشگاهیان با کار علمی، فضلیت‌های انسانی را می‌توانند متجلی کنند. اینجا بر روی فاعل اخلاقی تأکید دارد.

وی افزود: بحث اصلی‌ام این است که مطالعات دانش‌آموزی‌ام به دو فرض رسیده است. فرض اول این است که در سطح کلان و عام، اخلاق علمی را بدون آزادی آکادمیک و استقلال دانشگاهی اساساً نمی‌توانیم توضیح دهیم. یعنی با هیچ کدام از آن سه رهیافت نمی‌توانیم آن را توضیح دهیم. اگر آزادی و استقلال نباشد، موضوعیت اخلاق علمی مخدوش می‌شود. به طور کلی اخلاق با اختیار و آزادی معنا دارد و بدون این امکان ندارد.

فراستخواه در ادامه گفت: فرض دوم این است که اگر آزادی علمی و استقلال دانشگاهی نباشد، نه تنها اخلاق علمی بلکه فلسفه وجودی علمی و علم‌آموزی هم مخدوش می‌شود. یعنی فلسفه وجودی علم و سرشت علم ایجاب می‌کند آزادی علمی و استقلال نهادهای علمی را.

وی با اشاره دیدگاه‌های کانت و ماکس وبر گفت: اینها دو متفکری بودند که اتفاقاً زیست دانشگاهی داشتند و نظریه‌پردازان جدی علمی و دانشگاه و اخلاق علمی بودند. کانت درباره جدال دانشکده‌ها بحث می‌کند و در آن دیدگاه‌های خود رابه صورت تفصیل درباره اخلاق آکادمیک بحث می‌کند. این دو متفکر را انتخاب کردم که بتوانم نسبت اخلاق علمی و استقلال آکادمیک را بیان کنم. کانت می‌گوید کار انسانیت راست نمی‌شود، جز با عقلانیت، یعنی انسان جرائت دانستن داشته باشد. کانت در  اینجا به طرح عقل می‌رسد. برای اینکه این خردگرایی عملیاتی شود، باید به طرح علمی تبدیل شود. کانت می‌گوید برای اینکه این طرح پیش برود، لازمه‌اش این است که علم نهادینه شود و برای نهادینه شدن علم، دانشگاه مهم می‌شود و علم از طریق دانشگاه است که نهادینه می‌شود. کانت دانشگاه را یک پارلمان تعریف می‌کند که لازمه‌اش آزادی است. یعنی همه چیز را آزادانه بیازماییم و در علم یک عینیت وجود دارد و دانشمند باید به عینیت وفادار باشد.

به گفته فراستخواه، برای اینکه این اتفاق بیافتد، در دانشمندان باید تعهد ذهنی به استدلال وجود داشته باشد، یعنی ما باید برای همه چیز یک استنتاج علمی داشته باشیم و وفاداری به حقیقت علمی داشته باشیم. این وفاداری به حقیقت علمی مهمترین پایه‌ای است که کانت برروی آن ایستاده است. کانت در اینجا می‌گوید دولت نمی‌تواند متولی حقیقت باشد. در صورتی‌که دانشگاهیان و متفکران هستند که باید پی‌جوی حقیقت باشند. کانت به این نتیجه می‌رسد که دانشگاه‌ها باید قدرت علمی داشته باشند، برای اینکه بتوانند به حقیقت علمی وفادار باشند. کانت در اینجا می‌گوید دانشگاهیان با سه قدرت یعنی قدرت‌های دینی، حکومت، نهادهای اقتصادی مواجه هستند و آن‌چیزی که برای دانشمندان مطرح است، مبنایی نیست که این قدرت‌ها می‌گویند، بلکه مبنایشان استدلال است. اینجاست که دانشگاهیان برای جستجوی حقیقت علمی نیاز به دیسیپلین دارند.

فراستخواه یادآور شد: کانت می‌گوید ایدئولوژی‌ها نمی‌توانند برای علم خط و نشان بکشند و برای آن چارچوب تعیین کنند، بلکه جستجوی علم ایجاب می‌کند که منطق خاص خودش را داشته باشد و در جستجوی حقیقت علمی است و در اینجاست که علم به خودآئینی دانشگاه می‌رسد. یعنی دانشگاه خودش باید خودش را تنظیم کند و فعالیت‌هایش را رتق و فتق کند و خودگردان و خودتنظیم باشد. و در اینجا به آزادی و استقلال آکادمیک می‌رسد. در اینجا به این نتیجه می‌رسد که سرشت علم کثیر است. حکومت و قدرت‌های دینی باید پایشان را از این جدال بیرون بکشند که دانشگاهیان بتوانند کارخودشان را پیش ببرند. اینجاست که کانت می‌گوید علم یک کار ناپایان است.

استاد موسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی با بیان  اینکه به تعبیر کانت علم یک فرایند ناتمام است، گفت: ناتمامی این فرآیند به این دلیل است که علم در یک زمان معین و محدود به پایان نمی‌رسد، بلکه ناتمام است و دانشمندان و استادان دانشگاه به همین خاطر بازنشسته نمی‌شوند. کانت می‌گوید این عقلانیت دانشگاهی و علمی باید به یک عقلانیت مدنی تبدیل شود.

فراستخواه در ادامه با اشاره به وبر گفت: وبر هم همین مسیر را در بحث سیاستمدار و دانشمند و سخنرانی مهم‌اش در دانشگاه مونیخ بحث می‌کند. او می‌گوید که زندگی انسان مرتب در حال اینرسی و لختی است. زندگی بشر همیشه در معرض فساد و زوال است، برای اینکه بر این اینرسی و زوال فائق بیاییم نیازمند شناخت موثق هستیم. این شناخت موثق باید مرتب تنظیم شود. باید مرتب ببینیم که جهان را درست می‌فهمیم؟ ما باید با تعهد به عینیت و استدلال‌ها آنها را بازاندیشی کنیم.

وی افزود: برای این کار، علم لازم است، در واقع علم یک طرح اجتماعی است که برای تداوم زندگی اجتماعی لازم است. وبر از اینجا به این می‌رسد که اخلاق درست‌کاری پژوهشانه است که دانشمندان در دانش‌پژوهی‌شان درست کار و وفادار به واقعیت داده‌ها باشند. اینها نیازمند این است که دانشمندان آزاد باشند و در  مقابل قدرت‌های دیگر استقلال خودشان را داشته باشند.

به گفته فراستخواه، با این مقدمه که اساساً بدون آزادی آکادمیک و استقلال نهاد علم، هم اخلاق علمی وهم اصل فلسفه وجودی علم دچار اغتشاش می‌شود، باید بگویم که در ایران در این پنج دهه گذشته، شرایطی بوده که اخلاق علمی مخدوش شده است. اگر امروزه شاهد ناهنجاری اخلاقی و ... هستیم، تمام اینها نتیجه پرمناقشه شدن اخلاق علمی در این پنج دهه شده است. علت این است که دانشگاه یک قلمرو مستعمره شده است. مشکل علم در ایران از اینجا ناشی شده است که دانشگاه بخشی از مستعمره دولت شده است. در دهه ۴۰ و  ۵۰ قبل از انقلاب، دانشگاه کنترل سیاسی و اداری شده است. این سبب شد که دانشگاهیان با سیاسیون ائتلاف کردند و آنچه وبر گفت مخدوش شد و از این ائتلاف شرایطی در دانشگاه به وجود آمد که بیش از اندازه سیاسی و حتی سیاست‌زده شد. جمله معروف شاه این است که دانشگاه تهران لانه زنبوران شده است.

فراستخواه بیان کرد: از طرفی نهادهای مدنی ضعیف بودند، چون اگر این نهادها قوی بودند، شاید اصلاً انقلاب رخ نمی‌داد، به همین دلیل بار سیاسی بر دوش دانشگاه افتاد و خیلی این بار را حمل کرد و از آنجا ایدئولوژی‌های سیاسی مختلفی وارد دانشگاه شد و اتفاقاً قربانی اصلی این هم خود دانشگاه بود. بعد از انقلاب یک کنترل ایدئولوژیک هم بر کنترل‌های بروکراتیک و سیاسی اضافه شد و نهادهایی وارد دانشگاه شدند که به طور رادیکالیستی در کار دانشگاه دخالت کردند.

وی یادآور شد: اگر قبل از انقلاب اختیارات بیرونی دانشگاه نقض می‌شد، در بعد از انقلاب هم اختیارات معرفتی دانشگاهیان زیر سوال رفت و گویی مثلاً اساساً یک جامعه‌شناس نمی‌تواند جامعه را توضیح دهد. و دانشگاهیان در این زمینه‌ها اختیارات معرفتی‌شان مخدوش شد و در نتیجه اخلاق دانشگاهی مخدوش شد. دولت بدترین متولی اخلاق است، بلکه دولت خدمتگذاری است که برای زیرساخت‌های اجتماعی و فعالیت‌های عامی مانند امنیت و ... ایجاد شده است و اساساً متولی اخلاق و حقیقت نیست، اگر بخواهد متولی این دو شود، بدترین روزگار  برای اخلاق و حقیقت است.   

فراستخواه در ادامه گفت: نتیجه این وضعیت این شد که دانشگاهیان پنج دسته شدند؛ یک طایفه گریزپایان دانشگاهی شدند و در واقع مهاجرت کردند. در نتیجه فرار مغزها را داشتیم. اینجا سایه یک نوع اخلاق فایده‌گرا را داریم. یعنی دانشگاهیان احساس کردند که اینجا نمی‌توانیم کاری کنیم و به همین دلیل مهاجرت کردند تا شاید بتوانند مفید واقع شوند. بخش دوم را رمزپردازان دانشگاه می‌گویم یعنی افرادی که در اینجا ماندند و در پشت تخصص‌شان پنهان شدند، چون آزادی علمی نبود، پشت حرفه‌شان پنهان شدند، یعنی با یک زبان تخصصی ادامه کار دادند. اینجا اخلاق مسئولیت مخدوش می‌شود.

وی سومین گروه را عمل‌گرایی دانشگاهی نامید و گفت: این گروه به مشاوره به دولت و بازار و حتی حوزه علمیه پرداختند. اینها سعی می‌کردند از این طریق خدماتی را عرضه کنند. اینجا هم نوعی از اخلاق فایده‌گرا را داریم. اسم این را اخلاق متوسط دانشگاهی گذاشته‌ام. چهارمین گروه کارمندان دانشگاهی هستند، بخش بزرگی از دانشگاهیان با شرایط به وجود آمده به کارمندان دانشگاهی تبدیل شدند و به نوعی اخلاق وظیفه‌گرای صوری انجام می‌دادند. نوعی اخلاق محتسبانه باب شد که این کارمندان هم تا این حد توانستند کار کنند. یعنی اخلاق متعارف دانشگاهی به وجود آمد. پنجمین گروه شهروندان دانشگاهی هستند، یعنی دانشگاهیانی که عام‌گرا هستند و نه مهاجرت کردند و نه پشت حرفه خودشان پنهان می‌شوند و ... اینها کسانی هستند که سعی می‌کردند که روشنفکران حوزه عمومی هم باشند. و سعی می‌کنند وارد جامعه بشوند و با نهادهای مدنی و مسائل اجتماعی ارتباط داشته باشند. اینها با رویکرد انتقادی به سازمان‌ها  و ادارت و قوانین و ... مواجه می‌شوند و سعی می‌کنند کنش ارتباطی با جامعه داشته باشند. اینها در مقابل تجاری‌سازی علم، اجتماعی شدن علم را مطرح می‌کنند. یعنی علم باید بیان اجتماعی داشته باشد و متعهد به مسئله‌های اجتماعی باشد و زندگی اجتماعی را مسئله‌مند کند. اخلاق در این گروه، اخلاق مسئولت، اخلاق فضلیت و اخلاق فایده را پوشش می‌دهد.


ا

اینجا


در اینجا






اخلاق علمی، استقلال دانشگاهی و آزادی آکادمیک؛ تأملی دربارۀ نیم قرن تجربۀ ایران

اخلاق علمی، استقلال دانشگاهی و آزادی آکادمیک؛

تأملی دربارۀ نیم قرن تجربۀ ایران

بحث مقصود فراستخواه در انجمن ایرانی اخلاق در علوم وفناوری

دوشنبه ده آذر 1399

ساعت شش ونیم عصر  تا هفت ونیم 

از طریق لایو اینستاگرام



در اینجا


https://www.instagram.com/p/CIFcUdlp3Ff/



یک استاد یک تجربه

سلسله وبینارهای

"یک استاد یک تجربه"

با جمعی از اساتید در حوزه های مختلف

 با هدف به اشتراک گذاری تجربیاتی که اساتید در طول فعالیت حرفه ای خود

 در زمینه های تدریس، پژوهش و ترویج علم ( بیان محدودیتها، مزیتها و چالشهای خود و ...) داشته اند....

نشست نخست با مقصود فراستخواه


https://www.instagram.com/p/CHveJjXp9X7/

دانشگاه در ایران، همه جا هست ولی هیچ جا نیست

دانشگاه در ایران، همه جا هست ولی هیچ جا نیست.

 اجتماع ما دانشگاهی می شود ولی دانشگاه ما اجتماعی نیست ؛ چرا؟


بخشی از طرح بحث مقصود فراستخواه  در نشست شبکه تجارب دانشگاهی ، 11 مرداد 99

اجتماع ایران، از حیث جمعیت تحصیلکرده و دیگر شاخص های تحرک اجتماعی و ارتباطی ، یک «اجتماع دانشگاهی» شده است بدون اینکه دانشگاه ایرانی «دانشگاهی اجتماعی»  بشود.   وصف حال جامعه کنونی ایران به سبب ظرفیت های پرشتاب آموزشی واینترنتی ، جامعه ای شده است سراسیمه ؛ که رؤیاهای زیادی در سر دارد اما نه اندیشکده هایی برای پشتیبانی فکری وعلمی او هست ونه دانشگاه ها می توانند با این جامعۀ بی قرار،  ارتباط ارگانیکی برقرار بکنند وبا او به نحو سرراست وزنده سخن های دقیق بگویند و  برای مسائلش راه های علمی وعقلانی ارائه بدهند. ایران وآلمان جمعیتی یکسان دارند اما تینک تنک های آلمان دست کم سه ونیم برابر است در کمیت، فارغ از تفاوتهای کیفی ومحتوایی واثرگذاری شان. 

دانشگاه های ایران از جامعه ای که زمانی آن را هل می دادند جامانده اند. از بس که جامعه بشدت در مدار تغییرات پرشتاب قرار گرفته واز بس که دانشگاه ها گرفتار دیوانسالاری متمرکز دولت زده  ودست وپاگیر هستند با فرهنگ سلسله مراتبی  ونخبه گرایی .   زمانی ایران دوران پرتکاپویی داشت که اگر در او کشاورزی مدرنی مورد نیاز بود ؛ مدرسه فلاحت با ریاست مسیو داشر از او پشیبانی می کرد اگر ایران صنعت جدید لازم داشت مدرسه ایران وآلمان بود، یا اگر  جامعه دنیال جریان حقوقی و دیپلماسی وقانون مدرن بود مدرسه سیاسی برای او تولید محتوا می کرد وپاسخگو بود. اگر جامعه با شیوع وبا  مواجه می شد دارالفنون  ومدرسه طب با استادانی مثل پولاک ، شلیمر ، تولوزان از جامعه پشتیبانی می کردند.  

در نتیجه اکنون در ایران جامعه ای بی تاب  داریم که مدارک دانشگاهی در آن افزایش می یابد ولی هنوز چندان تفکر علمی و رفتارعلمی وتصمیمات مبتنی بر علم را نیاموخته است. متوسط سالهای تحصیل ایرانیان افزایش می یابد ودر هر نقطه از آن ساختمانهای دانشگاهی سر بر می آورند. دانشگاه در ایران، همه جا هست ولی هیچ جا نیست. 


https://www.instagram.com/p/CDWkv7zJXzK/