هیچکس به تنهایی خوشبخت نیست
ویلیام جیمز با اشاره به نقاشی ای از رافائل که در آن، پولسْ پای خویش بر گُردۀ شیطان نهاده است، می گوید: «گاهی در زیبایی یک نقاشی، شیطان نیز سهمی دارد».
کرونا با همۀ مصائب دردناک، می تواند حاوی درسهایی باشد. یکی از آن درسها، درک ملموس تر ما از یک اصل مهم در دانش اجتماعی است:
«به هم پیوستگی سرنوشت بشری»
هر کس به تنهایی ممکن است در بیماری یا سلامت انبوهی مردمان محله، محل کار، شهر، استان همجوار، کشور، منطقه و جهان سهیم باشد
§ انسان موجودی در اجتماع نیست، موجودی اجتماعی است
§ نیکبختی یا نگونبختی یکایک افراد بطور اجتماعی رقم می خورد
§ تا یکنفر بدبخت است، هیچکس به نحو پایدار خوشبخت نیست
حکمت ایرانی:
§ چوعضوی به درد آورد روزگار ، دگر عضوها را نماند قرار(سعدی)
§ هردست که دادنداز آندست گرفتند،هرنکته گفتندهمان نکته شنیدند (فروغی بسطامی)
§ می رود از سینه ها در سینه ها، از ره پنهان صلاح وکینه ها( مولوی)
امید...(درغمخواری با همنوعان وهموطنان کرونایی، و با وضع کرونایی یک سرزمین؛ ایران)
امید چیزی نیست که تزریق شود، توهمی که یک ایدئولوژی رسمی القا بکند. کالایی خریدنی وفروختنی نیست بلکه امید، تراویدن وصف و حالی است و مبادلۀ حسّی مبهم در میان دلهای امیدواران است.یک پوزیشن ذهنی و وجودی.
امید، چشم دوختن به رویدادی است؛ در خود، ودر جامعه. دل بستن به وقوع واقعه ای در خویشتن و در عالَم. بذر ها را افشاندن به امید تحولی در احوال.
امید آنجاست که ابهامی هست وتنشی هست. وقتی همه چیز روشن است و قابل پیش بینی است دیگر چه امیدی. گزینه هایی در پیش رو داریم، محاسبه می کنیم و جلو می رویم. بود ونبودِ امید، درست آن گاه به میان می آید که ما در وضعیت غیرخطی هستیم، موانعی در پیش پای ماست، محدودیت هایی داریم، نااطمینانی هایی هست، اینجاست که نوبت به پویش امید در دل انسانها و در زیرپوست جامعه می رسد.
امید، پیش بینی اثباتگرایانه نیست، رجزی نیست که سیاسی مردان می دهند. در امید، رنج هست، رنجِ شجاعتی باید کشید تا امیدوار شد، شوق عزیمتی باید در دل پرورید و قدرت تصمیمی باید در سر داشت تا بتوان امید بست. در امید ایمان هست و باور زخمهایی که جبنشی از ترمیم در خود انتظار می کشند. فراستخواه، هشتم اسفند 98
https://www.instagram.com/maghsoud.farasatkhah/
شرارت از سطح کوچکی از وجود ما نفوذ می کند
صحبت فراستخواه دربارۀ کتاب کلان تغییر ، جهان 2050، مجموعه مؤلفان، اکونومیست، 2016
در اینجا:
عالم، معمایی است از آمدن واز رفتن، از بودن واز نبودن.
همه هرچه آغاز می شوند به پایان می رسند.
آن چیست که همۀ آغازها وپایان ها در اوست واو را نه آغازی ونه پایانی پیداست؟ زمان، بارقه ای از ابدیت اوست.
لامکانی که مکان، آویخته به اوست وخود از فرط بیکرانگی ناپیداست.
معناها نهایتا در او به هم می رسند. حیرتها عاقبت در او فرو می روند. میل ها سرانجام به او ختم می شوند. در زمین وآسمان به هرچه اشاره می کنیم، مشار الیه نهایی اوست. هرچه از اسباب وعلل می شناسیم منتهی الیه همه اوست؛ خیلی دور وخیلی نزدیک.
شعوری که در کائنات هست جلوۀ آگاهی اوست. امکانها همه از سعۀ هستی او سرریز می شود و چشم ها در نهایت به او دوخته و در او فروبسته می شوند.
سرچشمۀ همه خیرها وکمالات، ونقطۀ امیدی دربرابر همه شرّها وکاستی هاست.
ما همه از اوییم وهمه به سوی او می رویم. اعظم طالقانی هم رفت و تسلیت باد به خانواده محترم
حافظ و تابآوری برای بودن در اینجا
میراث حافظ :
حافظ و تابآوری برای بودن در اینجا (مقصود فراستخواه)
▪️میراث معرفتشناختی حافظ (محسن یارمحمدی)
▪️رندی حافظ و رندی ما (محمدرضا سرگلزایی)
زمان: جمعه 19 مهر ساعت 15 الی 19
محل برگزاری: تهران-خیابان ویلا-نبش ورشو-خانهی اندیشمندان
ژرفا حقیقت، بینا حقیقت یا پساحقیقت ؟
فایل صوتی دکتر محمود مهر محمدی
فایل پی دی اف در اینجا:
«ایناگرام وعرفان»
بحثی از مقصود فراستخواه ، در خانه اندیشمندان علوم انسانی، تالار حافظ، 28 آبان
این نشست برای رونمایی از کتاب دکتر لاله بختیار، توسط مؤسسۀ «ماه شید خرد» ، با حضور خانم مهشید رضوی و جناب علی دهباشی برگزار شد
در اینجا:
کانال تلگرامی مقصود فراستخواه : https://t.me/mfarasatkhah/472
بدن ما پس از مرگ