مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

مقصود فراستخواه

فضایی میان ذهنی در حوزه عمومی نقد و گفت وگو

بدن مندی ؛ زندگی ومرگ


تحریر سخنرانی مقصود فراستخواه در دانشگاه تربیت مدرس کنگره علوم تشریح

https://irannewspaper.ir/8614/11/106969

https://irannewspaper.ir/8614/11/106969 

مرگ‌آگاهی است که انسان را از سویی به «اهدای کالبد» و از دیگر سو به «تفاخرات آرامگاهی» می‌کشاند

دنیای امروز را اگر دنیای «تن‌ها» بنامیم بی‌راهه نرفته‌ایم؛ دنیایی که «تن» در آن در مرکز توجه انسان قرار گرفته و میل به عمل‌های زیبایی افراطی و بدن‌سازی‌های غیرمتعارف، شواهدی بر این مدعاست. تن حتی بعد از مرگ هم برای انسان امروز حائز اهمیت است، چنانکه برای برخی به خرید آرامگاه‌های فاخر منتهی می‌شود و برای برخی دیگر، به تصمیم‌های بشردوستانه‌ای چون اهدای عضو یا اهدای کالبد منجر می‌شود. این تفاوت رفتار، در مرگ‌آگاهی انسان ریشه دارد. مرگ‌آگاهی، انسان را به بصیرتی می‌رساند که باعث تفاوت در منش رفتاری و تصمیم‌های او می‌شود. در این گفتار این تجربه‌های بعد از مرگ مورد بحث قرار گرفته است.

دکتر مقصود فراستخواه
استاد جامعه‌شناسی و عضو هیأت علمی مؤسسه پژوهش و برنامه‌ریزی آموزش عالی

جهان شگفت تن‌ها
در گذشته علم‌الابدان (تن‌شناسی) در کنار علم‌الادیان، از حوزه‌های علمی مهم و قابل‌توجه بود که بتدریج در دوره معاصر به تأملات درباره بدن و بدن‌مندی رسید.
این پیشینه عملی، در قرن 19 به شبه‌علمی به نام «جمجمه‌خوانی» تمایل پیدا کرد که ادعا داشت، منش و شخصیت افراد را می‌توان از روی شکل جمجمه آنان تشخیص داد.
امروزه دیگر جمجمه‌شناسی را یک رشته علمی به حساب نمی‌آورند.
در دوره‌ متأخر «تأمل در باب بدن» فصل مهمی از انسان‌‌شناسی و مردم‌نگاری شد که اتنوگرافیست‌ها و انتروپولوژیست‌ها برای فهم آیین‌ها به تحلیل بدن‌ رو آوردند. به عنوان مثال، روبر هرتز در ابتدای قرن بیستم متنی درباره «برتری دست راست» نوشت و در آن به لحاظ مردم‌شناختی بررسی کرد که دست راست و دست چپ چه اهمیتی در فرهنگ‌ها دارند و چطور نشانه‌ای از خوب و بد می‌شوند. تمام آیین‌ها و مناسک‌گذار از مراسم تولد و دندان درآوردن کودک گرفته تا مناسک ازدواج و بارداری و مرگ و... حاوی نشانه‌های بدنی هستند و به این اعتبار، بدن و نشانه‌های بدنی برای مردم‌شناسان اهمیت ویژه‌ای دارند.
معادله معنادار
ذهن دکارتی قائل به دوگانه ذهن و بدن بود اما این رهیافت بدن‌مندی، بعد از او متحول شد و این افق فکری شکل گرفت که ذهن با بدن ظهور پیدا می‌کند و برخلاف نظر دکارت، ذهن در بدن و با بدن جریان دارد و به این اعتبار، بدن، تجلیگاه ذهن و روح است.
این رویکرد تا آنجا پیش رفت که اکنون بر این باوریم، زندگی ادراک تنانه و بدن‌مند است. یک انسان با بدن نقاشی، نگارگری و صنعت‌گری می‌کند.
در این رویکرد، ذهن در بدن و لای انگشتان دست یک نقاش است. امروزه تحقیقات نشان می‌دهد که وقتی عملکرد انگشتان دست انسان محدود می‌شود، عملکرد شناختی او نیز افت پیدا می‌کند.
بنابراین امروز می‌دانیم که ذهن انسان امری انتزاعی و جدا از بدن نیست. در واقع ذهن در بدن جاری است که می‌تواند بیندیشد و احساس کند.
به همین دلیل می‌گوییم عواطف انسان بدن‌مند است. نشانگان واژگانی که در مورد عاطفه وجود دارد گواهی بر این مدعاست؛ واژگانی چون نرم‌خویی، فروتنی، خیره‌سری، افتادگی، سرسنگینی، دلتنگی، گشاده‌دستی، گشاده‌رویی، خوش‌دستی، پایمردی و... همه این واژگان که بار عاطفی هم دارند؛ بدن‌مند هستند. حتی روح عارف هم تنانه است؛ عارف در بدن و با بدن به وجد می‌آید و سماء می‌کند.
اگر از عارف ظهوریات بدنی‌اش را بگیرید نمی‌تواند جریان پیدا کند، تکمیل شود و توسعه یابد. به همین دلیل است که در میراث عرفانی و ادبی ما بسیار با نمادهای تنانه‌ای چون چشم، ابرو، مو و... مواجه می‌شویم که نشان‌ می‌دهد حتی عرفان هم بدن‌مند است.
 
حاصل حیات معرفتی تن
بعدها یک تحول پارادایمی در عرصه دانش‌پژوهی اتفاق افتاد که مدعی است جهان تنها اشیا و ابدان نیست، بلکه جهان یک حوزه معنایی است.
به این اعتبار، ما در اجسام و اشیا به سر نمی‌بریم بلکه در یک جهان معنایی زندگی می‌کنیم و بر حسب معناهایی که در جهان ما وجود دارد «بودگی» داریم و تفسیری که از جهان و اجزای آن داریم در نحوه زندگی و نوع عملکرد ما بروز پیدا می‌کند.
در واقع تفاوت رفتاری ما بستگی به این دارد که چه معنایی به جهان می‌دهیم و چه معنایی از جهان می‌ستانیم.
بنابراین ما قادر نیستیم در یک جهان بی‌معنا زندگی کنیم و جهان باید برای ما معنا داشته باشد.
بنابراین بر حسب اینکه پول، دانشگاه، وطن، ملت، خیابان، سرزمین و... را چگونه معنا می‌کنیم به همان میزان متفاوت از هم رفتار می‌کنیم.
بنابراین بر اساس اینکه «بدن» را چگونه تعریف می‌کنیم، رفتارهای متفاوتی را نسبت به آن اتخاذ می‌کنیم. بدن یک موجودیت فیزیکی و فیزیولوژیکی نیست بلکه حاوی یک فحوای معنایی است که باید آن را نشانه‌شناسی کرد. بدن یک نشانه و یک آیت است که ظهور پدیدارشناختی یافته است.
موریس مرلوپونتی، برجسته‌ترین پدیدارشناس قرن بیستم، معتقد است که بدن ابژه نیست بلکه جهانی از معنا و نشانه‌هاست.
هر انسان، یک طرح‌واره بدنی دارد و زندگی او یک پروژه است که با بدن او درآمیخته است. بنابراین تفاوت تجربه‌هایی که ما با بدن خود داریم باعث می‌شود رفتارها و کنش‌های متفاوت از یکدیگر داشته باشیم.
 
حکمرانی تنانه
تجربه‌های زیسته ما بدن‌مندی ما را می‌سازد. ما بر اساس نوع تجربه‌ای که داریم بروز رفتاری متفاوتی داریم. بر این اساس، می‌توان 6 نوع تجربه را از هم متمایز کرد:
1.
تجربه مصرف‌گرایانه؛ تغذیه، تفنن، تن‌آسایی، ژست و فیگور از جمله توجه به بدن از نوع مصرف‌گرایانه است.
2.
تجربه مولد؛ تفکر، هنر، مهارت و حرفه از جمله تجربه‌های مولد بدن است که طی آن بدن آموزش می‌بیند و کار و تحقیق می‌کند.
3.
تجربه ارتباطی؛ گفت‌وگو، همیاری، فعالیت‌ داوطلبانه و اجتماعات مدنی از جمله تجربه ارتباطی بدن است.
4.
تجربه رهایی؛ صراحت، جرأت، آزادگی و دگرگونه‌اندیشی از جمله تجربه‌های رهایی بدن است. به عنوان مثال، همواره تلاش می‌کنند خود را از مفروضات غلط رها ‌کنند، خود را از عقاید بلوغ‌نیافته رها ‌کنند، خود را از ایدئولوژی و معرفت‌های کاذب رها ‌کنند؛ که در واقع تجربه نقادی در بدن است؛ تجربه حق‌گویی است.
5.
تجربه استعلایی؛ نیایش، مکاشفه، سلوک، ریاضت، مدیتیشن و یوگا از جمله تجربه‌های استعلایی بدن است.
6.
تجربه مرگ‌آگاهانه؛ بدن به مرگ خویش آگاه است و می‌داند که میهمان است و ماندنی نیست. این مرگ‌آگاهی، انسان را به بصیرتی می‌رساند که در اعمال و رفتار او تأثیر می‌گذارد.
 
جسم فانی؛ تن باقی
بر حسب تجربه‌های متفاوتی که از بدن‌ و بدن‌مندی داریم، مداخلاتی درباره بدن‌مان بعد از مرگ انجام می‌دهیم. یکسری از این مداخلات، مداخلات آیینی است، مثلاً برخی توصیه می‌کنند که بعد از مرگ در کجا و کدام گورستان و در چه نوع قبری دفن شوند و حتی گاه با عقلی ابزاری با این مسأله برخورد می‌کنند و آرامگاه‌های بسیار ممتازی پیش از مرگ خریداری می‌کنند که اینچنین «اقتصاد مرگ»، «بازار مرگ» و «تفاخرات آرامگاهی» پدیدار می‌شود.
این قسم از تصمیمات برای بدن بعد از مرگ، ناشی از یک نوع تجربه از بدن است؛ بنابراین نباید آنان را قضاوت و ارزش‌داوری کرد.
اما ممکن است انسان به شیوه دیگری هم درباره بدن خود بعد از مرگ مداخله داشته باشد که از نوع اندیشیده‌تر است. یکی از اندیشیده‌ترین مداخلات درباره بدن بعد از مرگ، این است که فرد «اهدای کالبد» یا «اهدای عضو» انجام ‌دهد که معنای زیسته‌شده تر از بدن است.
در چنین معنایی از بدن، «شرف تن» و «فضیلت تن» برجسته می‌شود؛ چنانکه فرد نمی‌خواهد بعد از مرگ، فقط در معنای آیینی محدود شود و در یک روند معمول و طبیعی به خاک سپرده شود؛ بلکه می‌خواهد بدن و کالبد او بعد از مرگ، به جریان دانش‌پژوهی یا بشردوستانه گره بخورد و از این طریق، به رفاه بشر و تقلیل درد و رنج و بیماری او کمک کند.
بنابراین کسی که «اهدای کالبد» یا «اهدای عضو» انجام می‌دهد در واقع در زمان حیات خود برای کالبدش بعد از مرگ تصمیم می‌گیرد؛ تصمیمی که در آن «شرف تن» برجسته می‌شود.
 
*
مکتوب حاضر متن ویرایش و تلخیص شده «ایران» از سخنرانی دکتر فراستخواه با عنوان «پدیدارشناسی بدن؛ تنانگی و اهدای کالبد» است که در محل دانشگاه تربیت مدرس ارائه شده است.

 

بــــرش

مرگی برای گرامیداشت زندگی

«اهدای کالبد» یک فحوای پدیدارشناختی دارد که نوعی تنانگی ادراک شده و تجربه شده است. نوعی طرح‌واره و تجربه از بدن، که فرد بدنش را به مثابه یک پروژه می‌بیند که با آن زیسته و تجربه کرده است و می‌خواهد بعد از مرگش هم این پروژه ادامه پیدا کند.
ممکن است فرد تجربه‌ای از بدن‌مندی خود داشته باشد که تصمیم بگیرد تن او در این جهان ادامه پیدا کند. بنابراین با اهدای کالبد، یک نوع کنش فعال‌تر و خودآگاهانه‌تری را نسبت به بدن خود انجام می‌دهد و تصمیم به «اهدای کالبد» می‌گیرد که بدنش به یک سامانه علمی یا یک مرکز تحقیقاتی آکادمیک سپرده شود تا طبق یکسری هنجارها و اصول اخلاقی به جریان دانش‌‌پژوهی کمک کند.
بنابراین «اهدای کالبد» نوعی بدن‌مندی اخلاقی است که سوژه تصمیم می‌گیرد واپسین حس تملک درباره خود و اندامش را مدیریت کند و تجربه نثار را شامل حال خود کند. در واقع اهدای کالبد یک تجربه تکمیلی از عمل نثار است.
حال برای اینکه مردمان بیشتری در جریان اهدای کالبد قرار گیرند، به لحاظ اجتماعی نیازمند زمینه‌سازی‌هایی هستیم، به عنوان مثال «حکمرانی خوب نظام سلامت» و «حکمرانی خوب نظام دانشگاهی» می‌تواند اعتماد به نهاد علم و اعتماد به نهاد سلامت را ارتقا بخشد و متعاقب آن، افراد بیشتری تصمیم به اهدای کالبد بگیرند.

 

نقد فراستخواه بر نظریه جامعه کوتاه مدت

نقد فراستخواه بر نظریه جامعه کوتاه مدت ، استاد دکتر همایون کاتوزیان

نسخه شنیداری بحث فراستخواه در نشست بررسی کتاب ایرانیان (آذر 1403)     

 

https://t.me/mfarasatkhah/1945

https://t.me/mfarasatkhah/1945

محورهای نقد ضمن توجه به ظرفیتهای موجود  نظریه کاتوزیان برای توضیح ایران  :



 1.هجوم گذشته به حال

2.کم رنگی پویایی شناسی اجتماعی

3.بی توجهی به تداوم نقطه چینی

4.تاریخ با ارقام بزرگ ونه تاریخ جزئیات

5.موجودیت مسلط ساختارها و در پرانتز ماندن عاملیت وکنش

6.سایه روایتهای خلقیاتی دربارۀ ایران

مسئلۀ ایران ؛ گفتگو وخوانش کتاب

نشست "گفتگو و خوانش کتاب مسئله ی ایران" برگزار می شود

نشست "گفتگو و خوانش کتاب مسئله ی ایران" 

روز چهارشنبه 5 دی در سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار می شود.

به گزارش روابط عمومی خانه اندیشمندان علوم انسانی،

 نشست "گفتگو و خوانش کتاب مسئله ی ایران" 

به همت گروه علوم اجتماعی خانه اندیشمندان علوم انسانی، 

روز چهارشنبه 5 دی 1403 ساعت 17 

در سالن حافظ خانه اندیشمندان علوم انسانی برگزار می شود.

سخنرانان این نشست عبارتند از:

مهدی اصل زعیم

داریوش رحمانیان

سیاوش شهریور

مهدی مالمیر

مقصود فراستخواه

دبیر نشست: روح الله نصرتی

شایان ذکر است ورود برای عموم، آزاد و رایگان است.

اینجاhttps://ihht.ir/c/%D9%86%D8%B4%D8%B3%D8%AA_%DA%AF%D9%81%D8%AA%DA%AF%D9%88_%D9%88_%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4_%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%D9%85%D8%B3%D8%A6%D9%84%D9%87_%DB%8C_%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1_%D9%85%DB%8C_%D8%B4%D9%88%D8%AF

یاد گیری؛ بزرگترین موهبت انسانی

  

یادگیری چگونه آموختن

مدرسه ایرانشهر

https://www.instagram.com/p/DDkMY_aMcxB/


آموختنی است  خوب زیستن و کشف نفس  و شکوفایی  ...


آموختن، ظرفیتی پویان ودرونزاست:  می توان آموخت که چگونه باید آموخت و ضمن استفاده از همه فرصتها وامکان ها در عالم، خودگردان بود


آموختن  و آمیختن 

آموختن مهارتهای اجتماعی برای باهم زیستن به نیکی وشرف و فضیلت


می توان آموختن که چگونه گفتگو کرد، در خانه ، با هم نفس خویش، با فرزندان، با همسایگان، با همکاران وهمشهریان، و با موافقان ومخالفان

می توان آموخت سازگاری خلاق را 

و می توان آموخت احترام را  و توافق را وهمزیستی وهمبودگی  وهم افزایی را .. وزندگی جمعی صلح آمیز را 

می توان آموخت که ضمن  احترام به غیر  و  احترام به زندگی اجتماعی، فرد مستقلی بود ، آزاده  وخودمختار بود  ومتفاوت بود  و تکینه بود


یلدا و نشانه شناسی

یلدا و نشانه‌شناسی

مقصود فراستخواه

روزنامه ایران ، 29 آذر 1403

https://irannewspaper.ir/8632/1/109042

https://irannewspaper.ir/8632/1/109042 

 

 ما نیز مردمی هستیم. وقتی از تاریخ‌مان کم می‌آوردیم به اسطوره‌ها پناه می‌بردیم. تاریخ اگر بسامان نیز بود باز اساطیر کهن در ژرف‌ترین اعماق ذهن اجتماعی ما نفَس می‌کشیدند، می‌زیستند و بالا و پایین می‌شدند. این ماییم؛ ملتی با خاطرات ازلی و دیرین. رؤیاهای‌مان را در داستان‌های‌مان پناه می‌دادیم و نسل به نسل، با قصه‌ها منتقل می‌کردیم. از سینه‌ها تا سینه‌ها؛ بار نارضایتی‌های تاریخی خود را در شعر و استعاره برمی‌کشیدیم؛ در سیمرغ و زال، در کمان آرش و در خون سیاوش و در دیر مغان. آرزوها و آمال فروخورده خویش در روشنی مهر و ماه و میترا باز می‌جستیم و در گرمای نفَس‌های‌مان مراقبت می‌کردیم. زندگی اینجا جاری بود؛ همیشه همی همچنان.

ما یلدا داشتیم تا در دراز‌ترین شب یک فصل سرد، باز به یاد نفَسی متنفس در سحرگاهان دورهم بنشینیم، نیمه‌های گمشده خویش در یکدیگر بجوییم و با داستان‌های بلندمان، از آینده‌ فرزندان خود محافظت کنیم. بزم‌های شبانه یلدایی تا شور پایکوبی در جشن سده؛ به شمار چهل می‌شود و ما در ناخودآگاه جمعی خویش چلّه داشتیم؛ چله کوچک و چله بزرگ! و این یعنی خندیدن به مشکلات، زیستن با دشواری‌ها و صبور بودن و مقاومت کردن، و افتادن، و باز برخاستن و رفتن و برشمردن ایام؛ شمارشی در کامل‌ترین شمار که چهل بود. این یعنی تصمیم به امیدواری در مواجهه با اسباب نومیدی بسیار، یعنی دوست داشتن زندگی با همه دشواری‌ها و نشیب و فراز‌ها، یعنی شجاعت بودن در این سرزمین، یعنی رقص در میانه میدان. و چنین بود یلدا و چنین بود سده. یلدا هر سال یک بار و برای همیشه در گوش‌های‌مان نجوا می‌کند که پشت هر وضع سترونی، امکان باروری و نوزایی هست و در نومیدی بسی امید است، و پایان شب سیه،سپید است.

 چرا یک جامعه با همه صعوبت ایام خویش اصرار به ماندن دارد؛ برای اینکه در سطح هستی‌شناختی و انسان‌شناختی این فرهنگ، چیزی هست که تا حد زیاد در برابر تغییرات در طول زمان بزرگ، طی دوران‌های مختلف مقاومت می‌کند. از عهد قدیم تا دوران جدید این لایه‌های عمیق معنایی با ما ایرانیان هستند در رنگین‌کمان خوش‌نقش تنوعات قومی و زبانی و آیینی‌مان. در عمیق‌ترین ساختارهای معرفتی ما، نشانه‌شناسی هست. سنت‌های دیرین ایرانی حاوی نوعی پدیدارشناسی کائنات بود. تجربه زیست در این سرزمین، به تفسیر و تأویل طبیعت و تاریخ خود چنگ می‌زد: از خورشید و ماه، معنای نور و روشنی می‌گرفت. از شب، تاریکی گذران می‌فهمید. از دشت و دمن، رویش و زندگی می‌آموخت و ایهام غزلی را به فال نیک می‌گرفت!

  ما از باغ و راغ و مرغزار، داد و دهش و بخشایش و ثمربخشی می‌فهمیدیم، آن سوی شب تار، به صبحدمی باور داشتیم، از نظم کائنات با همه بی‌نظمی‌هایش، به اصالت درستی و نیکی و به ترازو و به عدل و داد ایمان می‌آوردیم، نوروز، یادواره مکرر رویش‌های نابهنگام در این سرزمین بود و تبسم‌های ملیح‌مان به فصل سرد را با خود حمل می‌کرد و حاوی روح جمعی بود، و صلای آشنایی داشت و یادواره «مبادله لطف» بود برای محافظت از سرمایه اجتماعی پیوند و همدلی خویش در برابر گزند روزگار.

ما به اهتزاز خاک سرد باور داشتیم و شکوفایی نابهنگام را می‌فهمیدیم. اهریمن، معنایی بود که ما از شرارت نهفته در عالم گرفته بودیم تا همواره نگران تاراج فضیلت‌های‌مان باشیم. چنین بود سنت‌های ایرانی ما از حکمای خسروانی تا اشراق و عرفان؛ که مثنوی‌اش با وجود مرور ایام دراز، هنوز همنشین حلقه‌های جوانان ماست و حافظش از آن سوی سده‌های دور با عمیق‌ترین نیات و احساسات‌مان آشناست.

 

پانزهمین سالگرد درگذشت آیت الله منتظری

آینده  دین ومرجعیت دینی

بحث فراستخواه در پانزهمین سالگرد درگذشت  آیت الله منتظری


30 آذر 1403 ساعت ده صبح

پخش زنده اینستاگرامی

ناصر مهدوی، هاشم هدایتی، محمد تقی فاضل میبدی، مقصود فراستخواه


 

ایده آموزش مهندسی معرفت


م: مهندسی، ع: علوم،  ر: ریاضیات به طور خاص ،  ف: فناوری   ، ت: تربیت وپرورش و توسعه انسانی 

ایده آموزش مهندسی معرفت

تلفیقی مهندسی، علوم، ریاضیات، فناوری و توسعه انسانی

28 آذر

ساعت نه صبح تا دوازده ظهر 1403

در فرهنگستان علوم

حسین معماریان، حسین ساسانی  و مقصود فراستخواه

حضوری و برخط

نزاع هزار ساله بر سر فناوری وبهروزی ، مرور اثر عجم اوغلو وجانسون


مرور و بررسی کتاب  :

نزاع هزارساله، عجم اوغلو و جانسون

ترجمه فرهادی پور و بهشتی شیرازی

دوشنبه 26 آذر 1403

ساعت پنج عصر

به همراهی حسینی مقدم  و فراستخواه 


شش قاعده و چهار خلاف قاعده در ساخته شدن ایران


شش قاعده و چهار خلاف قاعده در ساخته شدن ایران

نسخه شنیداری بحث فراستخواه در نشست بررسی کارنامه اکبر اعتماد (آذر 1403)

*   قاعده ها

1.خاندان/طبقه 

2.عاملان هوشمند در ساختارهای کودن

3.قاعده سازی ونهاد سازی

4.ارتباط خلاق با جهان

5.تیم ها و حلقه ها

6.اهمیت دولت

*   خلاف قاعده ها

1.آسمان پرستاره و زمین تنک مایه

2.خطاهای بزرگ در طرح توسعه     

3.غارت        

4. عوام ورؤسای عوام

فایل صوتی در اینجا

https://t.me/mfarasatkhah/1939