سلسله وبینارهای
"یک استاد یک تجربه"
با جمعی از اساتید در حوزه های مختلف
با هدف به اشتراک گذاری تجربیاتی که اساتید در طول فعالیت حرفه ای خود
در زمینه های تدریس، پژوهش و ترویج علم ( بیان محدودیتها، مزیتها و چالشهای خود و ...) داشته اند....
نشست نخست با مقصود فراستخواه
https://www.instagram.com/p/CHveJjXp9X7/
اجتماعی شدن علوم اجتماعی
«برنامه درسی ابتدایی؛ چالش ها و چشم اندازهای ایرانی – جهانی» با هدف ارتقای کیفیت آموزش دوره دبستان به همت انجمن مطالعات برنامه درسی ایران در 28 و 29 آبان 99 به صورت مجازی برگزار میشود.
عنوان بحث مقصود فراستخواه در این همایش :
آموزش ابتدایی در ایران و رنجهایش
لینک همایش
دکتر فیرحی نیز از دست رفت و انبوهی از مصائب ورنجها را به همراه چکّۀ آرام و نجیبانۀ امیدها وایمان های صمیمی به همۀ یک نسل نگران سپرد. فیرحی از تبار عالمان دینی و محققان ومعلمان دانشگاهی بود که با تردد در منطقه های میانیِ حوزه و آکادمیا، شأن فاخر «آزادی علمی» و «استقلال فکری» را هرگز به ثمن بخس مطامع نفسانی وتعلقات حقیر دنیوی نفروخت.
او با تصمیمی خودآگاه، متکفل بخشی از میراث دانش ایرانی و اسلامی شد تا آن را با نظام مدرن معرفت علمی آشنا بکند. او نویسنده ای افق گشا و محققی مسأله گرا بود. مأخذ به مأخذ، در به در، در پی مرهمی برای زخم های یک ملت بود؛ با تقلایی تمام در زنگارزدایی های یک تاریخ پر سنگلاخ.
در عرصۀ تحلیل گفتمان، دست کم تا آنجا که به حوزه ای از مطالعات ایران واسلام مربوط می شود، فیرحی مطمئنا «مؤلفی صاحب امضا» و «مرجع» بود. هر دانشجوی علوم اجتماعی و انسانی که رساله ای، تحقیقی، مشورتی یا کلاسی با این دانش آموز داشت، اگر می خواست در حوضچۀ تبارشناسی، شناکردن آغاز کند به این متفکر اصیل سرزمین مان ارجاع می دادم.
برای هر ملتی در سفر تاریخی اش وسوانح ایامش، مسأله های فکری مهمی از دل مناسبات وموقعیتهای آن ملت سر بر می آورد که بدون فهم عمیق این مسأله ها و کوشش جدی برای حل رضاتبخش آن، نمی توانند با موفقیت به راه خود ادامه بدهند. برای جامعه ما وبویژه تجربۀ معاصرت ما نیز تا لحظه اکنون تاریخی مان، بی گمان «مسألۀ دین و دولت» یکی از دشوار ترین مسأله ها بود وهست. فیرحی در عوض بستده کردن به کلیشه های مرسوم از هر دو سو ، به سر وقت این مسأله رفت و سالهای سال با کلاس های درس، با مقالات وکتب وسخنرانی ها، از حوزه های دینی تا دانشگاه واز هر دو تا عرصه عمومی؛ با ته وتوی این مسأله و ابعاد واضلاع پیچیده آن در آویخت تا بگوید کلیشه ها چه سنتی چه ایدئولوژیک و چه مدرن از عهدۀ حل این معما بر نمی آیند .
این دانش آموز نمی تواند سنگینی سراسیمۀ اندوهی را که با شنیدن نخستین خبر دهشتناک این ضایعه بر جانش نشست در کلمات بیان کند جز اینکه بگوید : آه از یک برنامۀ پژوهشی ناتمام...
شرق، 22 آبان 99 در اینجا
https://www.magiran.com/article/4113068
باز در لحظه ای دیگر از نابهنگامی ها ونامرادی های مان، این بار دکتر فیرحی بود که از دشواری های یک راه ناهموار بیاسود و نفَسی راحت در امتدادِ ابدیتی بی انتها کشید؛ بی آنکه لحظه ای بخواهد چراغ آگاهی ومشعل بازاندیشی های متأملانه و ناقدانه را بر زمین بگذارد و یا به دست تاریکی جهالت ها وتوفان تعصبات، جزم اندیشیها و افراط گرایی ها تسلیم کند. نوشته ها وآثار منتشر نشدۀ او گواهی خواهد داد تا آخرین روزها چگونه همچنان در رنج آگاهی و تأملاتی غوطه ور بود که برای حل معماهای فکری و افق گشایی های اندیشه سیاسی، این جهان پرابتلای ما شدیدا به آن نیاز دارد.
معمولا هر متفکری به تمایزهایی شناخته می شود و یکی از تمایزهای فیرحی «نقدِ درونْ ماندگار» بود. ناقدان فکر سنتی سیاسی در عالم اسلامی، خصوصا در نقد وتحلیل اشکال ایدئولوژیک برساخته شده از آن (مثل رادیکالیسم دینی، بنیادگرایی مذهبی و...) بسیار بودند وهستند و همه با ارزش اند ولی تنها بخشی از آنها بدون اینکه اقلیم معرفت دینی ومیراث فکری را ترک بکنند و از بیرون به او بپردازند، در خود اقلیم محکم واستوار می ایستند و برنامه فکر انتقادی وتأملات ژرف و بازاندیشی های خود را در زمین فکر دینی پیش می برند.
ناقدی که در زیستبوم فقه اسلامی و میراث فکر اسلامی اقامت می کند وباز نقد و تحلیل می کند، او در حقیقت در فلات یک مسأله می ایستد، با سرشت وطبیعت امور در تماس است و در همان حال با هزار توی مسأله هایش در می افتد. این نقد او، نقدی آن سورونده وبرگذرنده نیست بلکه نقد وتحلیل اندرباشنده ودرگیر شونده است. این همان «نقدِ درونْ ماندگار» است. او مسأله ها را از نزدیک زیست می کند، رنج فهمیدن بر خود هموار می سازد و قلمروزایی ها و قلمروگشایی می کند. اموری به او فشار می دهند و او با آنها کلنجار می رود. کار او نخی از کلاف سردرگمی برگرفتن وبا گره های کور بی شماری پیچ وتاب خوردن است.
ارزش پروژۀ فکری و تحقیقاتی فیرحی این بود ؛ دریغ از این نیمه راه، دریغ از این ضایعه ؛ دریغ ودرد؛ جز اینکه رد پا ها بمانند و اَعلام و نشانه هایی برای ادامۀ راه محققان ومتفکران ونسل های جدید و چالاک علمی در این سرزمین باشند....
اعتماد ، 22 آبان 99 در اینجا :
https://www.magiran.com/article/4113373
همچنین بنگرید به
گفت وگوی حامد سیاسی راد از دیدار نیوز
با مقصود فراستخواه
کنشگران مرزی
ویدیوی کامل
جلسه اول شبهای تاریخ معاصر در آبان ماه 1399
بحث مقصود فراستخواه
در آپارات
https://www.aparat.com/v/NzP0X
گزارش مختصری از نخستین بحث ماهانه
شبهای تاریخ معاصر در آبان ماه
کنشگران مرزی
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مقصود فراستخواه شب گذشته در دور نخست از سلسله درسهای تأملات تاریخ معاصر ایرانی از «کنشگران مرزی» گفت کنشگران مرزی انواع آدمهایی بودند که در فاصلهها و شکافهای میان دولت و جامعه تردد میکردند و دست به کارهایی میزدند.
فراستخواه در ابتدای این نشست طی
سخنانی گفت: ما در ایران مسائل زیادی مانند مسئله اقتصاد نفتی، مسألۀ دین و دولت و
... داشتیم و داریم و در نتیجه این مسائل، بخشهایی از جامعه ضعیف میماندند و نمیتوانستند
که توانایی خودشان را نشان دهند. ساحتهای میانجی نمیتوانستند ظهور و بروز کنند.
او ادامه داد: در ایران ساختارها چون
فاقد هوش لازم بودند در نتیجه کشور نیازمند این بود که کنشگران بیشتر هزینه بدهند
و ابتکارات عملی و تنوعات عملی از خودشان نشان دهند. چون نهادهای اجتماعی نمیتوانستند
راحت پابگیرند.
این استاد دانشگاه گفت: این سیکلهای
معیوب را در جامعه میبینیم، در نتیجه سوتفاهم خیلی زیاد داشتیم و اعتمادها و
نهادهای مدنی ضعیف میماند و کارایی دولت هم کم میشد. به هر حال در این چرخه حقوق مردمان نادیده گرفته میشد.
او با تاکید بر اینکه منطقا چندان درست نیست که مسئله ایران را
فقط با نگاه آسیب شناسی ببینیم یادآور شد: درست است که باید نقد کنیم و ضعفها را ببینیم
اما اگر نظریه آسیب شناسی آنچنان چیره شود که هیچ راهی برای بهبود نیست در این
صورت ما دچار یک فلج ذهنی می شویم و به یک نوع ناتوانی از فهم مسئله ایران گرفتار
می آییم.
فراستخواه با اشاره به اینکه ما نباید
در پارایم فقدان بمانیم افزود: وقتی به ایران نگاه میکنیم اگر فقط به نداشتههایمان
فکر کنیم و بیشتر به عارضههای بیماری این سیستم فکر کنیم و مدام بگوییم که
نهادهای مدنی نداریم. اینها به معنایی درست است اما اگر نحوه توضیح اینها چولگی به
فقدانها پیدا بکند و آنچه در ایران میبینیم فقدان و آسیب باشد آن موقع است که به
یک نوع امتناع تفکر و اندیشیدن به آینده ایران میرسیم و غرق در آن میشویم.
این جامعه شناس با تاکید بر اینکه با
سرمشق فقدان نمیتوانیم به حل مسئله ایران برسیم گفت: ما مقداری نیازمند مطالعات مردم شناختی تر ، انسان شناختی تر یا
پدیدارشناسانه هستیم تا سویههای دیگر مانند سلامت و امید را در دل جامعه ببینیم. باید به این پرسشها پاسخ
دهیم که آیا این سیستم میتواند راهکارهایی برای سلامت داشته باشد؟ اینجاست که به
رغم همه مشکلاتی که در تاریخ بوده ایران بوده میتوانیم سرمشقهای امیدبخشانه هم داشته باشیم.
او تاکید کرد: ما نیازمند یک روش
بهبودیافتهتر یا به بلوغ یافتهتر هستیم که لزوما آسیب شناسانه نیست، یعنی همه
شواهد تاریخی را دوره کنیم و جزئیات آن را بفهمیم و نسبت به آن حساس باشیم. ما به
نقد و بازاندیشی و ...نیاز داریم اما صرفا نباید در آسیب شناسی بمانیم.
فراستخواه با بیان اینکه حساسیت تاریخی
کمک میکند که تاریخمان را دوباره بخوانیم و به مشهورات و کلیشهها اکتفا نکنیم
عنوان کرد: پیتر برگر ما را به آشنایی زدایی از امور دعوت میکند یعنی چیزهایی که
بدیهی شده است در پس آنها لایه های پنهان را ببینیم. درواقع آنچه را ناچیز شده است باید چیزی کرد. برگر میگوید اینجور میشود
که جامعه را فهمید. یعنی یک نوع تامل مجدد حتی در بدیهیات داشته باشیم.
او ادامه داد: کلیشهای در زمان ما بود
که دستگاه سلطنت فاسد است و این کلیشه آنچنان مستولی بود که اجازه نمیداد فکر کنیم
در این دستگاه چیزهای مفیدی هم وجود داشته است. شرایطی سبب شد که حاکمان ایران
متوسل به شاهزادگان شوند و شاهزادگان اختیارات پیدا کنند. همین سبب شد قدرت تازهای
به موازات قدرت حاکم و هسته سخت قدرت ایجاد شود. این امر در قاجار به نحو روشن
خودش را نشان میدهد. به ویژه در زمان فتحعلی شاه این را به وضوح مشاهده میکنیم.
برای حفظ حکومت مرکزی به ناچار متوسل به قدرت شاهزادگان میشود. این شاهزادگان در
سده نوزده سمتهای حکومتی پیدا میکنند و این نسل به نسل ادامه پیدا میکند.
به گفته فراستخواه، یکی از فضاهای مرزی
را ما در این شاهزادگان میبینیم که موجب منفذهایی از جامعه به دستگاه قدرت است
همین فضای مرزی است. البته این فضاها در حکومتهای فرانسوی و آلمانی و اروپایی هم
مشاهده میشود. شاهزادگان اگر در اروپا نبودند دولتهای ملی نمیتوانستند به این
راحتی شکل بگیرند.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه
دستگاه شاهزادگان محل رفت و آمد کنشگران علم در سدههای 17 و 18 بوده است گفت:
ریچاردستون معتقد است که نوشتن و یادداشت برداری خود یک روش است. یعنی از جزء به
جز ء امور شناختی موثق به دست آوریم برای
فهم و درک بیشتر برای بهبود زندگی در این سرزمین. بر همین اساس من به سراغ دیوانهای
مختلف رفتهام و فقط در قهرمانهای مشهور
متوقف نشده ام مهم است که ما دیوان قضا و دارالترجمه و ... را ببینیم. برای فهم
مسئله ایران باید اینها را ببینیم. ما در 1230 شمسی یعنی 50 سال قبل از مشروطه
مجلس مصلحت خانه عامه داشتهایم این نشان میدهد که در این سرزمین همیشه اتفاقی می
افتد و این رد پای پویش تمدن ایرانی است. این انسان شناسی ایرانی است و این جامعه
خفه میشود اما نفس میکشد.
این جامعهشناس با تاکید بر اینکه باید
در مطالعات تاریخ کلماتی که پسوندی از دولت دارند را جدی تر مطالعه کنیم مثل مشیرالدوله
...آنقدر در وضع حال ایران کمبود میبینیم که برای رفع این کمبود یکی از کارها این
است که من پناه میبرم به تاریخ تا با بازخواندن تاریخ بتوانم در کنار چیزهای دیگر
فکری برای ایران بکنم. بنیامین به این تاریخ جبران میگوید. نه اینکه بتوان مشکلات
حال را با رجوع گذشته فهمید بلکه دست کم بخشی از مشکلات حال را میتوان با رجوع به
گذشته فهمید. تاریخ در حقیقت روایت نوادگان از شکست نیاکان است تا بتوانیم گذشته
را در بند حال رها کنیم.
فراستخواه در پایان گفت: بنابراین
اینجاست که ما میتوانیم تکه پارههایی از تاریخ و گذشته را امروز ببینیم گذشته
فقط چراغ راه آینده نیست بلکه از تاریخ میتوانیم پارههایی برای امروزمان پیدا
کنیم.
نگذاریم نسلی از دست برود
در گفتگوی دانیال اعلمی با مقصود فراستخواه
سیکل های معیوب ساختارها بر مدرسه ومعلم ومدیر ومتون درسی و کلاس و آموزش نیز سایه می اندازد و مدرسه از ساختن نسلی مسؤول وتوانا در می ماند......
آموزشوپرورش از زمان جامعه عقبتر است و با جامعه همزمان و همگامسازی نشده است. این سیستم نمیتواند با تغییرات اجتماعی فراوانی که در کف جامعه و در زیست - جهانِ جامعه و با زندگی روزمرة مردم و با زندگی بچهها تعامل کند. بچهها زندگی ای جدا از مدرسه دارند و کلاس با زندگی روزمرة بچهها همگام نیست
کشورهایی موفق اندکه مدرسه در آغوش محله است و ادامة اجتماع است
سیکل های معیوب ساختارها بر مدرسه ومعلم ومدیر ومتون درسی و کلاس و آموزش نیز سایه می اندازد و مدرسه از ساختن نسلی مسؤول وتوانا در می ماند......
در نظام آموزشی ما چیزی پیدا شده که می شود به آن گفت : «ضد کلاس» و «شبهکلاس» ؛ دانشآموز حفظ میکند، اما نمی اندیشد و به کار هم نمی برد
ذهن بچه ها را از محفوظات پر می کنیم، به جای تفکر خلاق . ذهن هایی انبار، و نه سرشار.
در مجله رشد آموزش علوم اجتماعی، دوره بیست وسوم، پاییز 1399، شماره اول
شب
های تاریخ معاصر
سلسله درسهای تأملات تاریخ معاصر
ایرانی
دور نخست : کنشگران مرزی
در این دوره از تأملات تاریخ معاصر ایرانی، مفهوم ونظریه ای تازه با عنوان « کنشگران مرزی» شرح داده می شود و بحث می شود. شواهد آن از تاریخ معاصر مرور می شود با رویکرد علمی توصیف وتحلیل وتفکر و دلالت یابی برای امروز وفردا. اگر نبودند کسانی که در مرزهای دولت وجامعه کار می کردند، شاید تاریخ معاصر ما به صورت دیگری رقم می خورد وهمینطور است اگر آنان به نحوی جز آنکه بازی کردند، بازی می کردند باز مسیر تاریخی ما متفاوت بود.
فراموش نکنیم که کنشگران همواره بخشی از این علل امور تاریخی یک ملت وبخشی از داستان یک جامعه بودند و از جمله کنشگران مرزی که در این سلسله درسها؛ مثالهای تاریخ معاصر آن از دوره عباس میرزا در تبریز و قدری جلو تر از آن در اطراف واکناف این سرزمین با حوصله علمی ونه با شتابزدگی های عاجل وروزمرۀ سیاسی پی جویی می شود؛ از قاجار تا مشروطه و پسامشروطه.
این رشته مباحث شاید به درد مطالعه کنندگان تاریخ معاصر و تمام کوشندگان دردآشنای اجتماعی ومدنی بخورد که می دانند هرچند گذشته تمام چراغ برای آینده نیست ولی به نوبۀ خود نوری برای دیدن مسائل امروز وآینده ایران می افکند.کنشگران مرزی انواع آدمهایی بودند که در فاصله ها وشکاف های میان دولت وجامعه تردد می کردند ودست به کارهایی می زدند . برای مثال غلامحسین صدیقی هم وزیر بود وهم یک کنشگر ملی وهم یک کنشگر دانشگاهی وعلمی. در سرزمین شکافها و بیگانگیها و قهرها و تعارضهای حل نشده ، می کوشید در مرزها حرکت کند ومثلا به مصدق وفادار و در عین حال منتقد جدی او باشد، ترتیب ملاقات خلیل ملکی با شاه را فراهم بیاورد. خود ملکی نیز همینطور،که در فضای چپِ ملی خیلی تند و تیز و رادیکال آن دوره، رفته است با شاه حرف زده است.....
فرض بزرگ در این سلسله بحثها آن است که نمی توان «عقب افتادگی» را
به ذات این جامعه برچسب زد. باید به جای تقدیرگرایی ساختاری، بر مفهوم دیگر انگشت
گذاشته شد و آن، خطاهایِ فاعلان و کنشگران ایرانی است. ما نیاز داریم که قدری نگاه
تجربی تر در پیش بگیریم. کنشگران ما گاه مرتکب خطاهای محاسباتی می شدند و گاه به
راهبردها و تاکتیکهای ابتکاری خلاقانه ای دست می یافتند . تاریخ
ما در نشیب وفراز خود تحت تأثیر این کنشگران نیز بود.
بدین ترتیب سلسله تأملات تاریخ معاصر با عنوان
کنشگران مرزی ، جست وجوی سوسوی #امید در روزگار عسرت
ونامیدی است..........
#فراستخواه #مقصود_فراستخواه #مقصودفراستخواه
#farasatkhah
https://www.instagram.com/p/CGk6MJkJf-5/
جامعه ایران با این همه مصائب و گرفتاری های بهم انباشته، به محققانی نیاز دارد که دلیری دانستن به خرج دهند
سکوت خویش شکسته وبگویند اینجا مسائلی وجود دارد
تمایلی به زیستن در غفلت در نهاد بشر هست؛ خصوصا در ایران با زمینه های «گریز از عقل». در چنین شرایطی شجاعت فهمیدن و دلیری زیستن به شرط اندیشه ، خود فضیلتی بزرگ است؛ غوطه خوردن در رنج آگاهی برای تقلیل مرارتهای انسانی.
جامعه اسیر چارچوبهای ایدئولوژیک شده است. ایدئولوژی بنا به سرشت خویش خیلی حساس به شواهد عینی نیست. ایدئولوژی معرفتی کاذب و بیان منسجمی با صدای بلند است،
در حالی که معرفت علمی ، معرفتی فروتنانه است ونسبت به شواهد تجربی حساس است وتعهد به اصلاح خود دارد. ما به نام علم وبه کام ایدئولوژی زندگی می کنیم.
کسانی مدعی تصاحب حقیقت هستند وآمادگی شنیدن سخنان دگرواره ندارند.
از سوی دیگر «علمِ ابزاری» نیز برای بشر مشکل شده است ؛ مثالش مداخلات بی حد وحساب تکنولوژیک و برهم زدن هارمونی زیستبوم یک سیاره است. علم نیاز به درکی ارتباطی و ساختارهایی گفت وگویی دارد.
علمِ معطوف به رهایی، وقتی است که در مفروضات نیازمودۀ خودمان بازاندیشی بکنیم. رگهای گردن به حجت قوی نباشد و آمادگی نقد سنت، نقد قدرت و نقد ایدئولوژی داشته باشیم.
اینها همه فضیلتهای علم ورزی است و ما شدیدا به این فضیلتها نیاز داریم. ....
#مقصودفراستخواه
#فراستخواه
#farasatkhah
فایل صوتی در اینستاگرام فراستخواه:
https://www.instagram.com/p/CF-BdPdJCfb/
دینورزی تحت تأثیر کرونا به چه سمتی خواهد رفت؟
کرونا و شیوع امر پسامدرن
مقصود فراستخواه، پژوهشگر جامعهشناسی دین و استاد برنامه ریزی توسعه، آموزش عالی، معتقد است همان طور که وبا ایران را به سمت امر مدرن سوق داد که سبب ظهور مشروطه و بعداً نوسازی شد، کرونا نیز این تأثیر را خواهد گذاشت و ایران را به یک جامعه پسامدرن سوق خواهد داد.
به گزارش #خبرگزاری کتاب ایران........
با پاندمی کووید-۱۹ ممکن است گرایش گروه هایی از جامعه به بعضی رازها و آیینها بیشتر شود. به ویژه در ایران که در لایههای زیرین و ناخودآگاه فرهنگیاش تقدیرگرایی نهفته ای هست. استعارۀ خلقت و فکر تقدیر در اعماق اجتماعی ما پنهان است وبا این بحرانها وفجایع در بخش های از جامعه احتمالا فعال تر هم بشود.
اگر کلرا(وبا) در سدۀ 1300 خورشیدی به شیوع امر مدرن منجر شد، کرونا هم سده 1400 ایران را با شیوع امر پساسکولار و پسامدرن رقم خواهد زد. البته همان طور که در مدرنیتۀ ایرانی، دین هم به انحای مختلف حضور داشت، در پسامدرن ایرانی نیز دین و غیر دین هر دو حضور خواهند داشت. تصور میکنم شاهد شکل های مختلفی از دین وسنت خواهیم بود، در کنار انواع افکار غیردینی مدرن و پستمدرن.
متن جامعه ایران با سیاستهای رسمی چندان همداستان نیست و به سوی شرایطِ متکثر تری(پلورال تری) پیش رانده می شود که در او اشکال مختلفی از دین و غیر دین ناگزیر به این نتیجه می رسند که باید با هم کنار بیایند و زندگی مسالمت آمیزی داشته باشند. ا از گفتگوی خدادادخادم با # فراستخواه، شهریور 99
و اینجا